بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم

بریده‌هایی از کتاب بیا با جغدها درباره دیابت تحقیق کنیم

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۸از ۲۰ رأی
۳٫۸
(۲۰)
فکر کنم الان در هلند می‌توانی با بچهٔ خودت ازدواج کنی و ازش بچه‌دار شوی و بعد نوه‌هایت را در یک کلینیک مجانی که قبلاً کلیسا بوده سقط کنی. دکتر هم احتمالاً زنی است که مرد شده و بعد دوباره زن شده، تمامش هم با دلارهای مالیات‌دهنده‌ها
k1
واقعیت این است که دیوانه‌ها ــ که آدم‌هایی معمولی هستند و فقط درک نشده‌اند ـ به اندازهٔ ما حق محافظت از خود دارند.
Astronaut
پدرم شبیه افسرهای نیروی زمینی بود، فقط جای این‌که مثل آن‌ها آدم را داغان کند و بعد از نو بسازد بخش اول را انجام می‌داد و می‌رفت پی کارش
k1
مطمئنم وقتی داشتم بزرگ می‌شدم پدرم چیزهای عادی زیادی به من گفت ولی چیزی که بیشتر از بقیه در ذهنم مانده، چون دست‌کم ده هزاربار تکرارش کرد، این است، ‌«تو به هر چی دست بزنی تبدیل می‌شه به گه.»
k1
با آزادی که زندگی کنید تخیل‌تان پَروبال می‌گیرد. اگر در ایالتی به دنیا می‌آمدم که قصد رفتن به آن را دارم، الان معلوم نبود کی بودم ــ شاید یک جراح گوش و حلق و بینی یا شاید فرمانروای کل حومه‌های امریکا. پادشاهان دیگر به عنوان باج و خراج به من احشام و جواهرات می‌دادند ولی ته دلم می‌دانم که با چیزی که الان هستم فرقی نمی‌کردم: آدمی که یک تلفن دارد و منتظر روزی است که بتواند یکی بهترش را بخرد.
Astronaut
یک چیزهایی هست که طبیعتاً آدم فراموش می‌کند ــ رمز عبور کامپیوتر، ارتباطِ همچنانِ پدر آدم با زندگی ــ، بعد چیزهایی هست که آدم نمی‌تواند فراموش کند ولی آرزو می‌کند کاش می‌توانست.
Astronaut
مثلاً یک‌بار کلاس سوم بودم که دیدم سگ‌مان پِپِر کلهٔ یک بچه‌خرگوش را کَند. وقتی می‌گویم کَند یعنی کَند، عین پراندن درِ یک قوطی آسپرین. جوری یادم است انگار همین دیروز بود، درحالی‌که هیچی از به دنیا آمدن بچهٔ اولم یادم نیست.
Astronaut
به حقوق‌مان پشت کرده بودیم. البته با خیال راحت، چون می‌دانستیم هر موقع برگردیم دوباره در اختیارشان خواهیم داشت. هیچ‌کس برای گرفتن پول با خانواده‌اش تماس نمی‌گرفت ولی همه می‌دانستیم که تا اراده کنیم سرِ کیسه را برای‌مان شُل می‌کنند.
Leila Karbalaee
یایای من دقیقاً دوستی بود که دلم می‌خواست در بزرگ‌سالی داشته باشم، کسی با تعداد بی‌شماری داستان ترحم‌برانگیز که هیچ علاقه‌ای هم به چاپ کتاب ندارد.
k1
موجود توی تلویزیون ــ بحث زن یا مرد بودنش حالم را به‌هم می‌زند ــ می‌گوید وقتی زن بوده جذب مردها می‌شده و هنوز هم همین‌طور است. این یعنی الان دگرباش است. انگار کم داشتیم حالا دکترها یکی دیگر هم درست کرده‌اند! اصلاً برود به‌درک ــ به معنای واقعی کلمه ــ همراه همهٔ همجنس‌گراها. همراه دکترهایی که سقط‌جنین می‌کنند و کسانی که سقط‌جنین کرده‌اند، حتا کسانی که به خاطر تجاوز حامله شده‌اند یا آن‌هایی که بچه‌ای سه‌سر دارند که موقع به دنیا آمدن مادر را تکه‌پاره می‌کنند.
کاربر ۲۰۸۴۰۸۵
می‌گوید «نه!» همیشه دلم می‌خواهد دخالت کنم. دوست دارم بگویم «گوش کن! من خودم بچه ندارم، ولی فکر کنم الان بهترین راه‌حل اینه که یه چَک بخوابونی تو گوشش. جلوِ گریه‌ش رو نمی‌گیره، ولی دست‌کم یه دلیل خوب برای عر زدن پیدا می‌کنه.» نمی‌دانم این زن و شوهرها چه‌طور از عهدهٔ این‌همه چیز برمی‌آیند، هر شب چند ساعت وقت صرف می‌کنند تا بچه‌های‌شان را ببرند به رخت‌خواب و برای‌شان از روی کتاب، قصهٔ بچه‌گربه‌های بی‌تربیت و فُک‌های یونیفرم‌پوش بخوانند و بعد اگر بچه دوباره دستور داد، از سر شروع کنند به خواندن. در خانهٔ ما پدر و مادرمان ما را فقط با دو کلمه می‌گذاشتند توی رخت‌خواب؛ «خفه‌شو.» این آخرین چیزی بود که قبل از خاموش شدن چراغ‌ها می‌شنیدیم.
کاربر ۲۰۸۴۰۸۵
پدرم شبیه افسرهای نیروی زمینی بود، فقط جای این‌که مثل آن‌ها آدم را داغان کند و بعد از نو بسازد بخش اول را انجام می‌داد و می‌رفت پی کارش
elnazvakili
واقعیت این است که دیوانه‌ها ــ که آدم‌هایی معمولی هستند و فقط درک نشده‌اند ـ به اندازهٔ ما حق محافظت از خود دارند.
elnazvakili
در خانهٔ ما پدر و مادرمان ما را فقط با دو کلمه می‌گذاشتند توی رخت‌خواب؛ «خفه‌شو.» این آخرین چیزی بود که قبل از خاموش شدن چراغ‌ها می‌شنیدیم.
elnazvakili
آخرین کلمه‌ای که دوست دارید از دهان یک مهماندار بشنوید، کلمهٔ «دعا» است.
Leila Karbalaee
الان همچین چیزی بی‌رحمانه به‌نظر می‌آید، سوءاستفاده حتا، ولی همهٔ این‌ها پیش از اختراع احترام‌به‌نفس بود که راستش به‌نظرم بیش‌ازحد تحویلش می‌گیرند.
Leila Karbalaee
«برای همین کاری که بعضی وقتا من و بقیه می‌کنیم اینه که موقع راه رفتن لای صندلی‌ها باد ول می‌دیم. به خاطر صدای موتور کسی صداش رو نمی‌شنوه، اسمش رو هم گذاشته‌یم سم‌پاشی.»
k1
چیزی که ظاهراً همهٔ آدم‌بزرگ‌ها سرش توافق داشتند این بود که گرچن موقع رفتن به فروشگاه ظاهر درستی نداشته. به عقیدهٔ بعضی چنان بی‌مبالات بوده که نمی‌شد همهٔ تقصیر را گردن مهاجم انداخت. یک دختر جوان تنها آن وقت شب، آن هم با شلوارک، خُب حق داشته طرف.
k1
آی‌پادی که فرزندم از آن ازدواج ــ یک پسر، کاملاً مطمئنم ــ همراه کیف پول و سوییچ ماشینم انداخت توی توالت. به جای این‌که دستم را برای درآوردن‌شان کثیف کنم زن و بچه‌ام را ترک کردم
k1

حجم

۱۶۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

حجم

۱۶۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

قیمت:
۴۱,۰۰۰
۲۰,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد