بریدههایی از کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی
نویسنده:آنه فدیمن
مترجم:محمد معماریان
انتشارات:انتشارات ترجمان علوم انسانی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۴از ۳۲ رأی
۳٫۴
(۳۲)
اما من آن لباس را سفارش ندادم. مشکلم (مشکلی که از آنه فَدیمن، این خوانندهٔ وفادار کاتالوگها، یک مشتری بیوفا میسازد) آن است که هیچوقت این اقلام را نمیخواهم. فقط مشتری آن فانتزیام که به ارمغان میآورند. لباس یقه پُفدار نمیخواهم؛ خانهٔ ییلاقی، صندلی کنار پنجره و پروست میخواهم.
me
آن نسخههای چاپاول دستنخورده که محبوب کلکسیونرهای کتابهای نایاب است، بدون هیچ یادداشت و امضا و برچسبی، دیگر مرا به وجد نمیآوردند. اکنون حاشیهها را بهمنزلهٔ یک محفل ادبی میبینم که برای هرکسی جای گشتوگذار دارند و هرچه بیشتر، بهتر. تنها کتاب قدیمی که میل ندارم در دست بگیرم، آنی است که ورقهایش باز نشده باشند: در یکی از تولدهای قبلیام، جورج نسخهٔ دوجلدی دورترین شمال۵۸۲ را به من داد: روایت فریتجوف نانسن۵۸۳ از سفر ناموفقش با کشتی برای رسیدن به قطب شمال. لبههای کتاب باز نشده بودند. با ناخنهای نابلدم که ورقها را از هم باز میکردم، غصهدار شدم. این کتابهای زیبا در ۱۸۹۷ منتشر شده بودند و حتی یکنفر هم آنها را نخوانده بود. آنها را به هرکس شد، امانت دادم تا جبران نوازشهایی باشد که یکقرن از آن محروم ماندهاند.
Ms. Nobody
جوان که بودم، دوست داشتم کتابهایم هم جوان باشند. کتابهای شومیزی نو، با حاشیههای دستنخورده برای خطخطیهای از سر خودشیفتگیِ من، هم آنقدر ارزان بودند که از نوشتن در آنها احساس گناه نکنم و هم آنقدر نجیب بودند که از دستکاریهایم گله نکنند.
Ms. Nobody
پدرم از زمانی که بیناییاش را از دست داد، مثل هومر، ساکن بارگاه قوهٔ استماع شده است. وقتی کوچک بودم، همیشه برایم کتاب میخواند و تخصصش در آثار دکتر سوس۵۲۵ بود. چند سال بعد، در ایام نقاهت پس از جراحی لوزه، کتاب اول از جنگ و صلح را برایم خواند. نتیجهاش آنکه هنوز هم شنیدن هر اسم روسی با بیش از سه هجا گلودرد را برایم تداعی میکند.
Ms. Nobody
ترجیح من کتاب است، اما حسب ضرورت به دفترچهٔ راهنمای مسواک برقی واترپیک۴۲۰ هم رضایت میدهم. شبهای تنهایی زیادی را در اتاق مسافرخانههای شهرهای کوچک، خودم را با نیازمندیهای تبلیغاتی دلداری دادهام. یکبار هم مدتها پیش برای غلبه بر بیخوابی شدید سراغ تنها نوشتهای در آپارتمانم رفتم که دو دور کامل نخوانده بودم: دستورالعمل تویوتا کرولا ۴۲۱ مدل ۱۹۷۴ که مال هماتاقیام بود
Ms. Nobody
همانطور که شیوههای متعددی برای دوستداشتن یک نفر وجود دارد عشقورزی به یک کتاب هم شیوههای مختلفی دارد.
Mary gholami
وقتی در سکوت کتاب میخوانید، فقط نویسنده مشغول نمایش است، ولی وقتی بلند میخوانید، نمایش مشارکتی میشود: یکی کلمات را میآورد و دیگری ضرباهنگ بیان را.
mt
به نظر من، قفسهٔ کتابهای والدین بهترین مکان برای اولین ملاقات نوجوانان و آثار شهوانی است، بهویژه اگر آن آثار ارزش ادبی والایی داشته باشند (فرضاً جان کللند، فرانک هریس و آنائیس نین به جای خاویرا هالندر). نهتنها دسترسی به این کتابها ساده است، بلکه نوجوانان در کمال تعجب درمییابند که والدینشان هم احساسات جنسی دارند.
mt
هر دو هواداران سرسخت چیزی هستیم که اسمش را کتابخوانی به سبک «تو آنجایی» گذاشتهام، یعنی خواندن کتابها در محلی که وصفش کردهاند.
mt
آنجا نوشته بود: «تقدیم به پدر در روز تولدش، ۱۶ مارس ۱۹۲۸. پیشکش صلح و آشتی؟ از طرف آلان.» پس از ۶۷ سال هنوز آن علامت سؤال غصهدار در تعلیق است. تنها امیدم آن است که کتاب طلایی، مدتها پس از فوت پدر، به کتابفروشی راه پیدا کرده باشد. وگرنه که پدر، شرم بر تو باد!
mt
شاو یکبار یکی از کتابهایش را در یک کتابفروشی دستدوم پیدا کرد که امضا شده بود: «تقدیم به فلانی، با احترام، جورج برنارد شاو.» آن را خرید، به فلانی برگرداند و زیرش این خط را اضافه کرد: «با تجدید احترام، جورج برنارد شاو.»
mt
«شاهین»۱۴۳ اثر هاپکینز۱۴۴ («زیبایی و دلیری و رفتار بیپروا، ای وای؛ هوا و غرور و پر، اینجا؛ تعظیم کن!»)
نیوشا
کتابهای من و کتابهای او کتابهای ما شده بودند. حالا ما دیگر واقعاً متأهل شده بودیم.
منکسر
مثل بیچر که معتقد بود وسوسهٔ نوشیدنی در مقابل وسوسهٔ کتابها هیچ نیست، من هم ضعیفم.
da☾
به گفتهٔ یک دوست، چارلز لمب و لی هانت «طعم یک قطعه شعر نایاب را با چنان اشتهای شدیدی» مزه میکردند که «انگار یک تکه میوهٔ رسیده و آبدار است».
da☾
هالبروک جکسون (منتقد کتاب بریتانیایی) نوشته بود: «کتابها غذایند و کتابخانهها بشقابِ گوشت که به کامها تقدیم میشوند... مثل دیگر غذاها، آنها را از سر عشق یا ضرورت میخوریم، اما بیشتر از سرِ عشق.»
da☾
وقتی کسی را «کِرم کتاب» مینامیم، او را به کرم حشره (بهویژه از تیرههای سیخچهدُمان یا شپش کتاب) تشبیه کردهایم که گاهی کل رژیم غذاییشان از ورقه و چسب تشکیل میشود.
da☾
جورج به اشیای سهبُعدی باور دارد. اگر چیزی را بخواهد، معتقد است که آن چیز خودش را به او نشان میدهد و البته معمولاً هم همینطور میشود. از سوی دیگر، من معتقدم که کتابها، نقشهها، قیچیها و اسکاچهای آشپزخانه ولگردهایی بیقید هستند که اگر در جای مشخصی محدود نشوند، سر به ناکجاآباد میگذارند. برای همین، کتابهای من همیشه بهدقت منظم شدهاند.
Sayna sedigh
فهمیدهام همانطور که شیوههای متعددی برای دوستداشتن یک نفر وجود دارد عشقورزی به یک کتاب هم شیوههای مختلفی دارد.
کاربر ۵۱۵۹۹۱۸
راهبه در اتاقک تنگ خود احساس گرفتگی نمیکند، چون هرقدر هم کوچک باشد، برای قدمهای خدا جا دارد.
کاربر ۵۱۵۹۹۱۸
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان