بریدههایی از کتاب حسین (ع) از زبان حسین (ع)
۴٫۵
(۸۴)
اگر آنها بر این حکومت دست یافتند و چنین سلطهای پیدا کردند، دلیل آن فرار شما از کشته شدن بود و هم چنین دلبستگی شما به زندگی دنیوی که از شما گریزان است.
شما با چنان روحیهای، مردم ضعیف و ناتوان را در چنگال این ستمگران گرفتار کردید، تا برخی برده وار سرکوفت بخورند و برخی بیچاره وار سرگرم تامین معیشتشان باشند!
و از سوی دیگر موجب شدید که این فرمانروایان، خودسرانه در قدرت غوطه خورند، با هوسبازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، از اشرار تبعیت کنند و در برابر خداوند گستاخی ورزند!
العبد
(دشمن که از محاصره ما ناامید شده بود و با حمله عمومی هم نتوانست لشکر ما را در هم بشکند، ناچار جنگ تن به تن را پذیرفت. جنگهای تن به تن شروع شد، هر کدام از یاران که به میدان میرفت اینگونه با من وداع میکردند: السلام علیک یا ابن رسول اللَّه»
و من نیز چنین پاسخ میدادم:)
«وَ عَلَیک السّلامُ وَ نَحنُ خَلْفَک»
سلام بر تو، ما نیز پشت سر تو میآییم!
«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً»
بعضی از مؤمنان پیمان خود را به آخر بردند (و در راه خدا شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند. (احزاب / ۲۳)
(مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص ۱۰۰، بحارالانوار ج ۴۵ ص ۱۵)
ای فرزندم؛ هیچ گنهکاری را ناامید مکن، چه بسیار گنهکارانی که عاقبت بخیر شدند، و چه بسیار مردمی که به آینده دلخوش بودند ولی سرانجام به تباهی کشیده شدند و جهنّمی گشتند. به خدا پناه میبریم از آتش!
امالبنین
آرام باش خواهرم، تقوای الهی و صبر و پایداری برای خدا را فراموش مکن، و بدان که اهل زمین خواهند مرد و اهل آسمان نیز باقی نخواهند ماند، و همه اشیاء فنا میشوند جز خداوندی که آفریدهها را با قدرتش آفرید، و همان خدای یگانه و یکتا و بیهمتا مردگان را باز خواهد گرداند و حیات دوباره خواهد بخشید. پدرم علی (ع) بهتر از من بود و مادرم فاطمه (س) و برادرم حسن (ع) نیز بهتر از من بودند و در عین حال از دنیا رفتند، و من و هر مسلمانی باید به رسول خدا (ص) تأسّی نماییم.
حدیثه مختاری
اگر تقدیر، آن چنان که ما دوست داریم فرود آید، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم، و او تنها یاور بر سپاسگزاری است. و اگر تقدیر، مانع تحقّق خواسته ما شود، باز هم آن کسی که هدفش حق باشد و تقوا پیشه کند، به بیراهه نرفته است.»
حدیثه مختاری
دنیا آکنده از جهل و نادانی است مگر آنجا که علم باشد. و همه علوم آکنده از حجت علیه انسان هستند مگر آنچه از علوم که مورد عمل قرار گیرد. و همه اعمال آلوده به ریاء و خودنمایی هستند مگر آنچه که توام با اخلاص باشد. و اخلاص هم در معرض خطر است تا آنکه انسان ببیند عاقبت کارش چه میشود!
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
مصیبتی که بر من وارد شود عبارت از زهری است که با دسیسه چینی آن را به من میخورانند، و به وسیله آن کشته میشوم.
ولی ای ابا عبدالله، هیچ روزی به سختی روز شهادت تو نیست، در آن روز سی هزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که خود را از امّت جدّ ما محمّد (ص) میپندارند و خود را به اسلام نسبت میدهند! همه آنها برای کشتن و ریختن خون تو، بیاحترامی به حریم تو، به اسارت گرفتن اهل بیت تو و غارت خیمههای تو اجتماع میکنند! در این هنگام خداوند لعنتش را شامل حال بنی امیه میکند، و آسمان نیز خون و خاکستر بر سر مردم ببارد، و همه چیز حتی حیوانات جنگلها و ماهیان دریاها برای مصیبت تو میگریند.)
(أمالی شیخ صدوق ص ۱۱۶، مناقب ابن شهرآشوب ج ۴ ص ۸۶، لهوف ص ۲۵،
مثیر الأحزان ص ۲۳)
العبد
(وارد مدینه که شدیم، برادرزادهام امام زین العابدین (ع) سوار بر شتر بود و در محمل نشسته بود که ابراهیم بن طلحه نزدیک آمد و پرسید: ای علی بن حسین، بالاخره چه کسی پیروز و غالب این میدان شد؟
امام زین العابدین فرمود:)
إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ.»
هر گاه خواستی بفهمی چه کسی فاتح و پیروز شد، در هنگام نماز، اذان و اقامه بگو!
(با این که همه یارانم به شهادت رسیده بودند و داغ آن همه عزیز دیده بودم و با آن همه خستگی و تشنگی و در اوج تنهایی و غربت بهگونهای وارد میدان شدم که یادآور حماسههای پدرم علی بن ابی طالب (ع) بود.
به هر سو که حمله میکردم از مقابل شمشیرم فرار میکردند و مانند ملخهای پراکنده در آن بیابان پخش میشدند. سپس به مرکز خود برمی گشتم و با صدای بلند میگفتم:)
«لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِی العَظیمِ.»
«هیچ نیرو و توانی، جز از جانب خداوندِ والامرتبه بزرگ، نیست».
(لهوف ص ۱۷۰، ارشاد مفید ج ۲ ص ۱۱۱)
طرمّاح نزدیک آمد و گفت: انبوهی از مردم کوفه را دیدم که آماده اعزام به کربلا و جنگ با شما بودند. او پیشنهاد کرد که به منطقه سکونت قبیله آنها بروم و قول داد جمعیت زیادی را برای یاری من بسیج کند.
در پاسخ محبت وی گفتم:)
«جَزاک اللّهُ وقَومَک خَیرا! إنَّهُ قَد کانَ بَینَنا وبَینَ هؤُلاءِ القَومِ قَولٌ لَسنا نَقدِرُ مَعَهُ عَلَی الانصِرافِ، ولا نَدری عَلامَ تَنصَرِفُ بِنا وبِهِمُ الامورُ فی عاقِبِهِ.»
«خداوند به تو و قبیله تو پاداش خیر دهد! بالاخره میان ما و این مردم، عهد و پیمانی است که با وجود آن، امکان بازگشت وجود ندارد، و معلوم نیست کار ما و آنها به کجا خواهد انجامید!»
ای فرزندم، بدان، کسی که گفتار نرم و ملایم داشت دوست داشتنی میشود و محبتش در دلهای مردم مینشیند.
شهرزاد قصه گو
هیچ نعمتی به دست نمیآید مگر با از دست دادن نعمتی دیگر!
شهرزاد قصه گو
«یا عَلِی، أَنْتَ وَ أَصْحَابُک فِی الْجَنَّةِ، أَنْتَ وَ أَتْبَاعُک یا عَلِی فِی الْجَنَّة.»
یا علی! تو و یارانت در بهشت هستید، یا علی تو و پیروانت در بهشت هستید.
Z Pourmandi
خداوندا، در جمع کسانی که هدایتشان کردهای، مرا نیز هدایت فرما. و در میان کسانی که عافیتشان بخشیدهای مرا نیز عافیت ببخش. و در زمره کسانی که ولایتشان را پذیرفتهای، ولایت مرا نیز بپذیر. و هر آنچه به من عطا میکنی با برکتش فرما. و مرا از شرّ حوادثی که تقدیر میکنی محافظت فرما. زیرا که تقدیر حوادث به دست تو است و هیچ کس نمیتواند تقدیر دیگری را بر تو تحمیل کند و هر کس که در پناه ولایت تو باشد پایش نمیلغزد. و تو بسیار مبارک و متعالی هستی.
Rogayyeh
کسی که زیاد سخن بگوید، خطایش بیشتر میشود، و کسی که خطایش بیشتر شد، کم حیا میشود، و کسی که کم حیا شد، تقوایش اندک میشود، و کسی که کم تقوا شد دلش میمیرد، و سرنوشت کسی که دلش مرده است، جهنم میباشد.
ketab baz**
برای جسم انسان شش حالت وجود دارد: سلامت و بیماری، مرگ و زندگی، خواب و بیداری.
برای روح انسان نیز همین شش حالت وجود دارد: زندگی روح با علم و دانش است و مرگش نادانی است؛ بیماری روح شک و تردید است و سلامتی اش با یقین است؛ خواب روح غفلت آن است و بیداری اش مراقبت میباشد.
(توحید شیخ صدوق ص ۳۰۰)
ketab baz**
ای فرزندم، سلامتی و عافیت ده بخش دارد که نُه بخش آن در سکوت است جز یاد خدا که سکوت در آن نیکو نیست، و یک بخش دیگر آن در ترک هم نشینی با کم خردان است.
امالبنین
شما را سفارش میکنم به رعایت تقوای الهی، دنیا را طلب نکنید، گر چه دنیا به سراغ شما آید، بر دنیایی که از دست شما میرود ناراحت نباشید و غصه آن را مخورید، حق را بگویید، برای آخرت خویش کار کنید، و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.
امالبنین
رسول خدا (ص) فرمود: هر کدام از شما گرفتار مصیبتی شد از مصیبتهای من یاد کند، زیرا مصیبتی بزرگتر از مصیبتهای من نیست! و آن بزرگوار راست گفت.
امالبنین
سکوت ایشان، بر چهار اصل استوار بود: بردباری، مراقبت، دقت و تفکر.
امالبنین
حجم
۳۷۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه
حجم
۳۷۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان