بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۳٫۹
(۴۴۳)
در جهانی که سخن گفتن امکانپذیر است، امید نیز تحققپذیر خواهد بود.
Ahmad
برای جبران درد و رنج، همیشه لازم نیست لذت را جایگزین آن کنیم؛
گاهی لذت و شادی خود از دل درد و رنج زاییده میشود.
Pasha
غمتان نباشد که چه مدت زمانی را به اندوه و پریشانی گذراندهاید. زمانی که بعدها به شادکامیتان خواهد گذشت؛ ارزشش چندین برابر خواهد شد.
سارا
چگونه زمان را متوقف سازیم؟ با بوسیدن عزیزان.
چگونه در زمان سفر کنیم؟ با مطالعه.
چگونه از زمان بگریزیم؟ با هنر.
چگونه زمان را لمس کنیم؟ با قلم به دست گرفتن.
چگونه زمان را فروبنشانیم؟ با نفس کشیدن.
سارا
زندگی عبارت است از خود ما در کنار یکدیگر؛ اذهان ما به صورت جمعی. اگر خود را به جای یک موجود تنها ماندهٔ مجزا، بخشی از انسانیت در نظر بگیریم؛ سرخوش خواهیم شد و احساس بهتری خواهیم داشت. ممکن است که تکتک ما از دنیا برویم و دیگر نباشیم، همانطور که یک سلول در بدنمان از میان میرود؛ اما پیکرهٔ زندگی که عبارت است از «همگی ما» جریان خواهد داشت و از آنجا که زندگی تجربهایست مشترک میان ما آدمیان؛ ما نیز ادامه خواهیم یافت.
سارا
نیکی به دیگران حال انسان را خوب میکند، زیرا به ما یادآور میشود ما تنها فرد مطرح در این دنیا نیستیم. همهٔ ما آدمیان مهم هستیم زیرا زندهایم. همچنین شفقت تصویر جامعتری از وجود انسانی به ما میدهد؛ اینکه ما در تحلیل نهایی همگی یک پدیدهٔ واحدیم.
سارا
براساس دیدگاه بوداییان، محبت، بیش از خودخواهی موجبات شادکامی آدمی را فراهم میآورد. مهربانی به نوعی فنای خویشتن یا به قول شوپنهاور «فنای امیال نفس» است که رهاییبخش ما از رنج میشود؛ رنجی که زاییدهٔ خواستهها و تمایلات ماست.
سارا
برای من به شخصه؛ شادکامی در ترک همهٔ پدیدهها نیست، در این است که ارزش زندگی را، به همان شکلی که هست بدانم و با همان خوش باشم. ما نمیتوانیم با خریدن گوشی آیفون، خود را از رنجهای بودن مصون بداریم. این به این معنا نیست که نباید آیفون بخریم؛ فقط به این معنیست که آگاه باشیم خریدن آن پایان راه و علاج دردها نخواهد بود.
سارا
دلم میخواهد بودن را زندگی کنم.
دلممیخواهد در این عمری که به یک چشم بر هم زدن تمام میشود، تا میتوانم لحظهها را به احساس کردن و لمس کردن بگذرانم. احساس کردن هر آنچه احساس شدنیست.
از افسردگی بیزارم، از آن واهمه دارم، یا در حقیقت وحشتزدهام. اما درعینحال، این او بود که مرا اینچنین صیقل داد. دست کم برای من، اگر افسردگی بهایی بود که برای احساس کردنِ زندگی باید میپرداختم؛ ارزشش را داشت.
همین که هستم، خرسندم.
سارا
از شماری افراد که سابقهٔ افسردگی، اضطراب یا افکار خودکشی داشتند، در فضای مجازی پرسیدم چرا زنده ماندن را انتخاب کردند؟ تعدادی از پاسخها را برایتان در این بخش آوردهام:
:@Matineegirl خانوادهام، دوستانم، پذیرش بیماری و تبادل نظر با دیگران که معتقد بودند سگ سیاه به مرور از انسان دست میکشد و میرود.
:@mannyliz ساده بگویم: فرزندانم. آنها که نخواستهاند از مادری به دنیا بیایند که مدام در تقلاست تا خودش را جمعوجور کند.
:@griznez یوگا، بدون آن زندگی ممکن نیست.
:@Ginny-Bradwell فهمیدم بیمار بودن اشکالی ندارد؛ راهحلهای فوری و فوتی هم وجود خارجی ندارند.
AlRedboots@: تحمل جای خالی نبودنتان برای عزیزانتان، خیلی سختتر از رنجیست که خودتان از زندهماندن میبرید.
@LeeJamesHarrison: لجکردن با آن روزهای نفرتانگیز که به صورت دورهای سروکلهشان پیدا میشود، بالاترین لذت را به من میدهد.
:@H۳IIInHighH۳۳Is هستند لحظاتی که غبارها و مه کنار میروند و درخشش عمر را به چشم میبینم
Ahmad
عشق نوعی جهانبینیست که میتواند از ما محافظت کند.
Ahmad
عشق نوعی جهانبینیست که میتواند از ما محافظت کند.
Ahmad
جهان به صورتی شکل و فرم یافته که ما را ملول سازد. و این روند روزبهروز در حال اوجگرفتن است. گویی شادکامی ما چندان به نفع اقتصاد جهانی نیست. اگر ما، از امکاناتمان خرسند بودیم، چرا به دنبال افزودن به آنها میدویم؟ چگونه کرمهای ضدپیری و افتادگی پوست را به ما میفروشند؟ با نگرانی دادن به ما نسبت به افزایش سن. چگونه مردم را وامیدارند تا به یک حزب سیاسی خاص رأی دهند؟ آنها را از افزایش هجوم مهاجران به کشور میترسانند. چگونه مجابمان میکنند خود را بیمه کنیم؟ با دلهره دادن به ما از وقوع هر حادثهای. چگونه ما را به سمت عملهای جراحی پلاستیک سوق میدهند؟ با برجستهسازی و انگشت گذاشتن بر روی نقصهای جسمیمان. چگونه ما را به پای تماشای برنامههای تلویزیونی مینشانند؟ ما را دلواپس از دست رفتن این فرصتها میکنند. چطور مار را وامیدارند تا گوشیهای هوشمند جدید بخریم؟ کاری میکنند احساس کنیم از جامعه و تکنولوژی عقب افتادهایم.
حفظ آرامش و خونسردی امروزه بدل شده است به یک کنش انقلابی؛ شاد ماندن و شاد زیستن با وجود ارتقانیافتهٔ خود دیگر عملکردیست ساختارشکنانه. گویی اگر آدمی با ابعاد درهم و برهم انسانی خود خوش باشد، به ضرر اقتصاد جهانی تمام میشود.
Ahmad
مشهورترین داستان کوتاه کافکا «مسخ» نام دارد که در آن، دستفروشی دورهگرد، از خواب بیدار میشود و میبیند به یک حشرهٔ غولپیکر تبدیل شده است. حشرهای که بیشازحد خوابیده و برای رفتن به سر کارش، دیر کرده است. این کتاب برای به تصویر کشیدن تأثیر نظام سرمایهداریست که از وجوه انسانی انسانها میکاهد. اما درعینحال میتوان آن را به منزلهٔ استعارهای گرفت از بیماری افسردگی؛ به کافکاییترین شکل و فرم آن. گریگور سامسا، شخصیت اصلی رمان، به منزلهٔ یک بیمار افسرده است که گاهی در همان اتاقی که شب گذشته خوابیده بود، از خواب برمیخیزد، اما خود را کاملاً متفاوت میبیند؛ بیگانه از خویشتن. گویی در یک کابوس وحشتناک به دست و پا میافتد.
Ahmad
درست است که افسردگی به کابوس میماند، اما آیا میتواند مفید نیز واقع شود؟ آیا میتواند به شیوههایی متفاوت، در بهبود اوضاع جهان مؤثر واقع شود؟
گاهی نقطههای اتصالِ میانِ افسردگی، اضطراب و خلاقیت غیرقابل انکار هستند. بهعنوان مثال، نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک را در نظر بگیرید. این اثر نهتنها یک تجسم صوری دقیق از حملهٔ هراس و وحشت به دست میدهد، بلکه به گفتهٔ خودِ خالق اثر، وقوع یک چنین لحظهای، مستقیماً الهامبخش او بوده است. بخشی از یادداشتهای او در باب نقاشی مربوطه را در اینجا میآورم:
«در خیابان قدم میزدم که خورشید غروب کرد؛ به ناگاه آسمان به رنگ سرخ درآمد؛ گویی خون چهرهاش را پوشاند. توقف کردم و به حصاری تکیه دادم. خمودی غیرقابل وصفی وجودم را فرا گرفت. آبدرهٔ آبیفام تیرهگون را انگار زبانههایی از آتش و خون در برگرفت. دوستانم از قدم زدن بازنایستادند اما من عقب افتادم، درحالیکه از شدت وحشت، بدنم به لرزه افتاده بود. آنگاه بود که به گوش خود، جیغ هراسآور و کرکنندهٔ طبیعت را شنیدم.»
Ahmad
نکند، در بازی بزرگ مارپلهٔ زندگی، آنچه گمان میبردید نردبان است، نردبان نبوده؛ ماری بوده که به محض رسیدن به سر آن، نیشتان زده و شما را به آن پایین پرتاب کرده است. همانطور که بوداییها به انسان توصیه میکنند، وابستگی بیش از اندازه به مادیات تنها مایهٔ رنج شما را فراهم خواهد ساخت.
میگویند دیوانگی، واکنشیست معقول نسبت به دنیای دیوانه. شاید افسردگی هم تنها واکنش ما نسبت به جهانیست که از آن سر در نمیآوریم. مسلم است که کسی فهم کامل و جامعی از ابعاد زندگی خود ندارد، هرچند عمیقاً در باب آن بیندیشد. نکتهٔ آزارندهٔ افسردگی این است که تفکر دربارهٔ زندگی را اجتنابناپذیر میسازد.
اما همین افسردگیست که از همهٔ ما افسردگان، متفکر میسازد؛
باور ندارید؟
از آبراهام لینکلن بپرسید...
Ahmad
«ذهن شما چونان یک کهکشان است. چنان تاریک که یک بارقهٔ نور آن را روشن نمیسازد. اما روشن که شد، دیگر به همهٔ دنیا میارزد. میخواهم بگویم خودتان را نکشید؛ حتی اگر اسیر ظلمات محضاید. همیشه گوشهٔ ذهن داشته باشید زندگی ساکن و راکد نیست. زمان در گذر است. شما در امتداد کهکشان ذهن خود در حرکتاید؛ پس صبر کنید تا ستارهها نمایان شوند.»
سارا
هیچ چیز تا ابد ادامه پیدا نمیکند. درد و رنج کنونی شما ادامهدار نخواهد بود؛ بهرغم اینکه خودِ درد و رنج به شما این پیام دروغین را میدهد. درد و رنج دروغ میگوید. به او بیاعتنا باشید. درد قرضیست که گذشت زمان آن را ادا خواهد کرد.
سارا
برای آبدیده شدن، نیاز است در شرایط خطیر قرار بگیرید؛ نیاز است درد بکشید. همانطور که مولانا شاعر پارسیزبانِ قرن دوازدهم میگوید:
«زخم مدخلیست برای رسوخ نور به وجود آدمی.»
در جای دیگری نیز میگوید:
«خانهٔ امن را از یاد ببر، جایی زندگی کن که از آن هراس داری.»
Ahmad
به یاد دارم در یک دورهٔ افسردگی کوتاه فیلم هوانورد مارتین اسکورسیزی را میدیدم که زندگی هوارد هیوز، هوانورد و تهیهکننده و کارگردان مشهور آمریکایی را به تصویر کشیده است. در صحنهای از فیلم، کیت بلانشیت که نقش کاترین هپبورن را بازی میکند، خطاب به هوارد هیوز میگوید: «درون هوارد هیوز، یه عالمه هوارد هیوز وجود داره.» دستکم در نسخهٔ فیلم شدهٔ زندگی هوارد هیوز چنین نشان داده میشود که تأکید لجوجانه بر تنها یکی از ابعاد وجودی انسان است که اختلال وسواس فکری- عملی در او را موجب میشود. همین اختلال روانی بود که باعث شد هوارد هیوز، به تدریج در یکی از اتاقهای هتلی در لاسوگاس زندانی شود و بیرون نیاید.
پس از فیلم آندریا به من گفت: «توی مت هیگ هم کلی مت هیگ وجود داره.» البته این مطلب را به شوخی بیان کرد؛ اما شوخیای که واقعیتی نیز در آن نهفته بود. پس من، به هرآنچه از شدت «منِ افراطیام» بکاهد و آن را کمرنگتر سازد، خوشامد میگویم و از آن با آغوش باز استقبال میکنم. از زمان سفر به پاریس بود که دریافتم جهانگردی، یکی از آن عوامل تقلیلدهنده میتواند باشد.
Ahmad
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان