بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۲)
مردم افسردگی را به نوعی فشار تشبیه میکنند؛ میتوان چنین تعبیری داشت. افسردگی میتواند یک فشار محسوس جسمانی باشد و مجازاً یک فشار روانی نیز به شمار رود.
Soheyla
اگرچه سپری کردن نامساعدترین روزها جانکاه است، اما به کار اقدامات بعدی میآیند. شما آنها را انباشت میکنید؛ یک مخزن تلنبارشده از روزهای ناگوار. روزی که آذوقهٔ سوپرمارکتیتان به اتمام میرسد، روزی که از شدت اندوه، زبان در دهانتان نمیگردد، روزی که اشک والدینتان را درمیآورید، روزی که میروید تا خودتان را از صخرهها به پایین پرت کنید. این روزها که روی هم تلنبار میشوند، میتوانید با خود بگویید: «خب؛ امروز که حالم افتضاحه، ولی از این بدترش رو هم دیدم.» حتی زمانی که گمان میکنید آن روز، بدترین روزی است که در عمرتان داشتهاید، دستکم آگاهانه کوهی از این روزهای جانکاه دارید؛ کوهی که در حساب زندگیتان تلنبار شده است.
Ahmad
اگر یک درد شدید کمر، زجرتان میدهد، میتوانید بگویید: «درد کمرم داره پدرمو درمیاره.». میان شما و دردتان در این حالت، نوعی تفکیک و تمایز وجود دارد. درد از شما سواست. به شما حملهور میشود، رنجتان میدهد و حتی جانتان را میخورد؛ اما با این همه شامل تمام وجود شما نیست.
اما افسردگی و اضطراب پدیدهای نیست که در تصور شما بگنجد؛ زیرا خودش عبارت است از تفکر شما. شما تنها «کمر» خودتان نیستید، اندیشهتان چه؟! شما «اندیشه و افکار» خود هستید.
اگر کمرتان درد میکند، امکان دارد با نشستن، درد آن کمتر شود. اما چنانچه افکارتان درد میکند، با تفکر درد آن بیشتر میشود. گویی برای کنار کشیدن از آن هیچ راه ساده و عملیای پیش رویتان نیست. اگرچه که این احساس خودش یک دروغ محض است؛ راه پیش پای شما وجود دارد.
Ahmad
این کتاب گواه است بر اینکه افسردگی دروغ میگوید. باعث میشود گمان ببرید که همهچیز خراب است.
اما خودِ پدیدهٔ افسردگی دروغ نیست، حقیقیترین پدیدهایست که تابهحال تجربه کردهام؛ و البته که پدیدهایست نامحسوس و نامرئی.
samane
به این تفاسیر خوب گوش کنید، ببینید چه میگویم: اگر تابهحال گمان میکردید که یک فرد افسرده دلش میخواهد شاد باشد و خوشحال، در اشتباه بودید. افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
Rahaaaaa
یکی از واقعیتهای وجودی سوسمارها آن است که خود را نمیکشند. آنها نجاتیافتگان و بازماندگاناند. دُمشان را میکَنید و یکی دیگر درمیآورند! اهل غصه خوردن نیستند و اندوهگین نمیشوند! زمین هرچه سنگلاخی و بیآب و علف باشد، آنها خود را با آن وفق میدهند. در آن لحظه دیدم که بیش از هر چیز دیگر، دلم میخواهد یک سوسمار باشم!
Rahaaaaa
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
Rahaaaaa
زمان خود درمانگر دردهاست.
بدون شک در انتهای تونل تاریک، نور را خواهید یافت؛ حتی اگر قادر نباشید از ابتدا آن را ببینید.
Rahaaaaa
ما آدمیان ذاتاً تنهاییم. راهی برای دور زدن این حقیقت وجود ندارد. حتی اگر تمام مدت بکوشیم آن را به دست فراموشی بسپاریم. وقتی به دردی دچار میشویم، فرار از چنگ این حقیقت دیگر شدنی نیست. درد، از هر نوعی که باشد؛ تجربهایست منزویکننده.
Ni Loo
با وجههٔ بیرونیام تناسب نداشت. نمیدانستم این چه احساسیست که دارم و از کجا آمده؛ اما همچون قطرات آبی بودند که پشت سد، ذرهذره جمع میشدند. بعدها که به افسردگی و اضطراب مبتلا شدم، بیماریام را بهسان انباشتی مینگریستم که از ذخیرهٔ ذرهذرهٔ آن همه غلیان و سرسختی بیوقفه به وجود آمده است. گویی یک نشت یا رسوخ ناگهانی در سد پدید آمده بود. به این میماند که آزادی دادن به خویشتن خویش برایتان کار شاقی باشد و از اینرو، درها را به روی خود ببندید. چه اتفاقی میافتد؟ خویشتنِ شما به ناگاه قفل در را میشکند و همچون سیل، صحنهٔ ذهنتان را فرامیگیرد تا تمام آن خویشتنهای ناکامتان که حتی ذرهای شبیه شما نیستند را در خود غرق کند.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
هیچ ذهنی روی زمین وجود ندارد که با همهٔ فراست و تیزهوشیاش، همهٔ عمر تنها افکار شاد را در خود بپروراند.
نکتهٔ کلیدی پذیرش افکار است؛ از هر قسمی که هستند، حتی بدترینشان. پذیرا بودن آنها، بیآنکه به آنها بدل شوید.
bluestar
من بودن را میخواهم.
دوست دارم آن را بخوانم، بنویسم، احساس کنم.
دلم میخواهد بودن را زندگی کنم.
دلممیخواهد در این عمری که به یک چشم بر هم زدن تمام میشود، تا میتوانم لحظهها را به احساس کردن و لمس کردن بگذرانم. احساس کردن هر آنچه احساس شدنیست.
از افسردگی بیزارم، از آن واهمه دارم، یا در حقیقت وحشتزدهام. اما درعینحال، این او بود که مرا اینچنین صیقل داد. دست کم برای من، اگر افسردگی بهایی بود که برای احساس کردنِ زندگی باید میپرداختم؛ ارزشش را داشت.
bluestar
همچنین افسردگی یعنی..
پدیدهای کوچکتر از شما.؛
همیشه از شما ناچیزتر است، اگرچه فراخ و فراگیر به نظر میرسد.
هماوست که «درون شما» دست به کار میشود؛ این شما نیستید که «درون اویید». ممکن است که به ابر تیرهٔ روان در آسمان بتوان تشبیهش کرد؛ اما اگر غرض استعارهورزیست؛ این شمایید که آسماناید.
شما پیش از او خلق شدهاید. و او نمیتواند بدون آسمان موجودیت داشته باشد.
اما موجودیتِ آسمانِ بیابر؛ البته که شدنیست...
bluestar
۳- از خودتان منزجرید. دلیلش حساسیت بیشازاندازهٔ شماست. اگر هر انسانی، به اندازهٔ شما خودش را زیر ذرهبین قرار دهد، برای انزجار از خود یک دلیل پیدا خواهد کرد. ما انسانها در کل موجودات ناجوری هستیم، اما درعینحال فوقالعادهایم.
bluestar
روی نیری: «فقط چشاتو ببند و نفستو حبس کن. همهچیز دوباره قشنگ میشه.»
گزیدهای از دیالوگ فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم؛ اثر استیون اسپیلبرگ
bluestar
شگفتانگیزترین بُعد ذهن آن است که پرهیاهوترین اتفاقات در آن رخ میدهد، اما هیچکس دیگری قادر به دیدن آنها نیست. گویی جهان در برابر شما شانه بالا میاندازد و اظهار بیاطلاعی میکند.
🍃نــہـــالــــے🍃
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
BehNazJT
نقطهٔ اوج تأثیرگذاری سفر این است که به دیدگاه انسان وسعت میبخشد. درست است که ما از لحاظ ذهنی، در خود میمانیم، اما از لحاظ فیزیکی که محدودیت نداریم.
پس اگر گاهی از چسبیدن به محیط زندگی همیشگی خود دست برداریم، ممکن است از شر حالت ناخوش روانیمان، دست کم برای مدتی خلاص شویم. هرچه نباشد حرکت، نقطهٔ مقابل سکون به شمار میرود و گاهی پاسخگوست؛ البته گاهی.
کاربر ۳۰۲۷۱۰۴
جزیرهٔ ایسلند بیشترین میزان مصرف داروهای ضدافسردگی را به خود اختصاص میدهد. پس از آن در کشورهای استرالیا، کانادا، دانمارک، سوئد، پرتقال و نیز بریتانیا، مصرف داروهای مذکور بیشترین نرخ را دارد.
مردان، دوبرابر زنان با بیماری افسردگی دست و پنجه نرم میکنند.
parniangh
بار مسئولیت عزیزِ کسی بودن؛ عزیزی که عزیزانش را ناامید کرده. بار مسئولیت امیدِ کسانی بودن؛ امیدی که آنطور که باید محقق نشده.
parniangh
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان