بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
این کتاب را به رشتهٔ تحریر درآوردم زیرا آن کلیشهٔ قدیمی و تکراری کاملاً درست است:
زمان خود درمانگر دردهاست.
بدون شک در انتهای تونل تاریک، نور را خواهید یافت؛ حتی اگر قادر نباشید از ابتدا آن را ببینید.
و نیز ضربالمثل مشهوری که ذکرِ آن با یک تیر، دو نشان زدن است:
«در نومیدی بسی امید است»
واژگان! گاهی تنها همین واژگان میتوانند رهاییبخش ما باشند.
phoenix
تفاسیر کتاب حاضر در پی تحقق دو مطلب است:
۱- کاستن از داغ ننگِ ناشی از افسردگی بهعنوان یک بیماری روانی - اگرچه ممکن است این هدف بیشازحد آرمانگرایانه باشد.
۲- کوشش برای متقاعد کردن مردم به اینکه از قعر یک درّه نمیتوان چشماندازی باز و باصفا داشت.
phoenix
یکی از نشانههای محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آیندهای را متصور نمیشوید. گویی داخل یک تونل ماندهاید که دو سر آن مسدود است و به هیچ وجه قادر نیستید روزنهٔ نوری که در انتهای آن سوسو میزند را ببینید.
phoenix
«اگر دچار افسردگی هستیم، چگونه بهبودی حاصل کنیم؛ بیآنکه قرصهای طلسمکننده بخوریم؟ یک نکته که از درمان دردهای مزمن میآموزیم آن است که به دشواری میتوان بر واکنشهای تثبیتشدهٔ جسمی و ذهنی غلبه کرد. بهجای آن باید ساز و کار و عملکرد خلقوخو را بررسی کرد، خصوصاً در مواقعی که ما را به سمت و سوی خاصی سوق میدهند. باید به عواملی پرداخت که حالات خلقی پایین و یا میانه را برمیانگیزانند و شعلهور میسازند. افکار و اندیشههایی را در ذهن بررسی کرد که عموماً نقش عمدهای در کار زیاد و خواب کم دارند. نیاز است که دانش عمیقتری از حالات خلقی کسب کنیم و درعینحال مؤلفههای مختلکنندهٔ آنها را بشناسیم؛ پیش از آنکه به احوالات میانهٔ ما شدت بخشند و آنها را به نیروهای مخرب بدل سازند. مؤلفههای مختلکننده میتوانند شامل دگرگونیهای افکار، حوادث و اتفاقات پیرامونی، روابط و نیز حالات جسمی ما باشند (که با ورزش، دارودرمانی یا رژیم غذایی مناسب تغییر میکنند).»
میمصاد
طبیعی بودن چه موهبت بزرگی بود از نظر من! همهٔ ما بر روی طنابِ بندبازیِ نامرئیِ زندگی گام برمیداریم؛ هر لحظه امکان دارد پایمان سر بخورد و به اعماق سقوط کنیم و آنگاه با ابعاد خوفآور هستی روبهرو شویم؛ جوانب ترسناکی که در لایههای زیرین ذهنمان مسکوت ماندهاند.
nazanin
زمانی که افسردگی به حد اعلای خود برسد، نومیدانه میبینید که آرزو داشتید به هر مرض دیگری مبتلا میشدید، الّا این مرض. حتی شده امراض جسمانی! میپرسید چرا؟ به این دلیل که این مرض یک بیماری ذهنی و روانیست. از آنجا که گسترهٔ ذهن یا روانِ آدمی کران ندارد، رنج و دردش نیز بیانتها مینماید.
nazanin
برای هر شخص افسردگی به گونهای متفاوت بروز میکند. رنج به شیوههای گوناگون و با درجات مختلف خودش را نشان میدهد؛ همچنین واکنشهای متفاوتی را نیز برمیانگیزد.
nazanin
میدانم دارودرمانی روی شمار بسیاری از مردم اثر مثبت دارد. شاید هم در آینده، به جایی برسم که خودم دوباره دارو مصرف کنم. اما هماکنون، فقط کاری را انجام میدهم که مرا سرحال بیاورد. ورزش بیبرو برگرد به حالم مفید است، همانطور که یوگا نیز چنین است. غرق شدن در امور یا اشخاصی که عاشقشان هستم نیز حالم را خوش میسازد؛ پس این کارها را انجام میدهم. به زعم من، در جهانی چنین درهم تنیده با عدمقطعیت، ما بهترین آزمایشگاههای تجربی خویشتن هستیم.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
اما به یک نکته میتوان با قطعیت اذعان داشت: انسان هنوز حتی سرسوزنی هم به غایت علوم دست نیافتهاست، بهویژه علوم نوپایی همچون عصبشناسی. از اینرو بخش اعظم آنچه امروزه دریافتهایم، در آینده تکذیب خواهد شد یا مورد ارزیابی مجدد قرار خواهد گرفت. دانش اینگونه پیش میرود: برای پیشرفت در آن ایمانِ کورکورانه جایی ندارد؛ بلکه شک مدام است که راهگشاست.
کاربر ۱۵۵۹۶۴۹
مطالعهٔ احوالاتِ دیگر رنجبُردگانی که نجات یافتند و بر اندوهشان فائق آمدند، مایهٔ تسلایم میشود و مرا امیدوار میکند.
•)•
اگر قرار باشد تجربیات ما از جهان اطراف تبدیل به کتابی شود که مفید هم واقع شود، تنها کتابی ارزش مطالعه دارد که توسط خود ما نوشته شده باشد.
•)•
هیچ چیز بیش از این به انسان حس خردی و ناچیزی نمیدهد:
اینکه در ذهنت، چنین دگردیسیهای شگرفی روی داده و از تو یک انسان دیگر ساخته؛ در حالی که جهان، بیتوجه به تو و به وجودت، راه خودش را پیموده است.
NEDAYI
گوستاو فلوبر میگوید: «سفر موجب فروتنی و میانهروی انسان میشود. درمییابید چه جایگاه کوچکی در کرهٔ خاکی از آن شماست.»
maedeh
«با اینکه قلبت شکسته خواهد شد؛ تو با دلشکستگی تاب خواهی آورد و ادامه خواهی داد
bahareh javid
و نیز در نهایت کتاب «و گردابی چنین هایل» اثر جین ریس که در حقیقت پیشدرآمدیست برای رمان جین ایر.
Anahid
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
هاروکی موراکامی از کتاب کافکا در ساحل
Saba
«افسردگی یک گناه یا ضعف نیست که باید به آن اقرار کرد یا آن را پوشاند. این پدیده یک تجربهٔ انسانیست.» افسردگی ماهیت و ذات شما نیست؛ صرفاً اتفاقیست که برایتان رخ داده است.
Saba
پاسخ دادم: «راستشو بخواین هنوزم تموم نشده، ضربان قلبم هنوز شدیده. حس عجیبی دارم.» واژهٔ «عجیب» اصلاً و ابداً بازگوکنندهٔ خوبی برای حس و حالم نبود
zed pi
- از بلایایی که اتفاق نیفتادهاند، واهمه نداشته باشید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هیچ چیز بیش از این به انسان حس خردی و ناچیزی نمیدهد:
اینکه در ذهنت، چنین دگردیسیهای شگرفی روی داده و از تو یک انسان دیگر ساخته؛ در حالی که جهان، بیتوجه به تو و به وجودت، راه خودش را پیموده است.
اما این نکته درعینحال چه احساس رهایی فوقالعادهای به انسان میدهد:
اینکه میپذیری در این جهان، موجودی هستی ناچیز و خرد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان