بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلایلی برای زنده ماندن | صفحه ۸۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دلایلی برای زنده ماندن

بریده‌هایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن

نویسنده:مت هیگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۴۲ رأی
۴٫۰
(۴۴۲)
هیچ چیز بیش از این به انسان حس خردی و ناچیزی نمی‌دهد: اینکه در ذهنت، چنین دگردیسی‌های شگرفی روی داده و از تو یک انسان دیگر ساخته؛ در حالی که جهان، بی‌توجه به تو و به وجودت، راه خودش را پیموده است.
NEDAYI
گوستاو فلوبر می‌گوید: «سفر موجب فروتنی و میانه‌روی انسان می‌شود. درمی‌یابید چه جایگاه کوچکی در کرهٔ خاکی از آن شماست.»
maedeh
«با اینکه قلبت شکسته خواهد شد؛ تو با دل‌شکستگی تاب خواهی آورد و ادامه خواهی داد
bahareh javid
و نیز در نهایت کتاب «و گردابی چنین هایل» اثر جین ریس که در حقیقت پیش‌درآمدی‌ست برای رمان جین ایر.
Anahid
«آن‌گاه که طوفان به پایان می‌رسد، به خاطر نمی‌آوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفان‌زده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.» هاروکی موراکامی از کتاب کافکا در ساحل
Saba
«افسردگی یک گناه یا ضعف نیست که باید به آن اقرار کرد یا آن را پوشاند. این پدیده یک تجربهٔ انسانی‌ست.» افسردگی ماهیت و ذات شما نیست؛ صرفاً اتفاقی‌ست که برایتان رخ داده است.
Saba
پاسخ دادم: «راستشو بخواین هنوزم تموم نشده، ضربان قلبم هنوز شدیده. حس عجیبی دارم.» واژهٔ «عجیب» اصلاً و ابداً بازگوکنندهٔ خوبی برای حس و حالم نبود
zed pi
- از بلایایی که اتفاق نیفتاده‌اند، واهمه نداشته باشید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هیچ چیز بیش از این به انسان حس خردی و ناچیزی نمی‌دهد: اینکه در ذهنت، چنین دگردیسی‌های شگرفی روی داده و از تو یک انسان دیگر ساخته؛ در حالی که جهان، بی‌توجه به تو و به وجودت، راه خودش را پیموده است. اما این نکته درعین‌حال چه احساس رهایی فوق‌العاده‌ای به انسان می‌دهد: اینکه می‌پذیری در این جهان، موجودی هستی ناچیز و خرد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
نکتهٔ کلیدی در حصول شادکامی (و یا حتی عنصر والاتر از آن: آرامش) این نیست که ذهن همیشه سرشار باشد از افکار شاد. نه؛ چنین چیزی شدنی نیست. هیچ ذهنی روی زمین وجود ندارد که با همهٔ فراست و تیزهوشی‌اش، همهٔ عمر تنها افکار شاد را در خود بپروراند. نکتهٔ کلیدی پذیرش افکار است؛ از هر قسمی که هستند، حتی بدترینشان. پذیرا بودن آنها، بی‌آنکه به آنها بدل شوید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
زندگی عبارت است از خود ما در کنار یک‌دیگر؛ اذهان ما به صورت جمعی. اگر خود را به جای یک موجود تنها ماندهٔ مجزا، بخشی از انسانیت در نظر بگیریم؛ سرخوش خواهیم شد و احساس بهتری خواهیم داشت. ممکن است که تک‌تک ما از دنیا برویم و دیگر نباشیم، همان‌طور که یک سلول در بدنمان از میان می‌رود؛ اما پیکرهٔ زندگی که عبارت است از «همگی ما» جریان خواهد داشت و از آنجا که زندگی تجربه‌ای‌ست مشترک میان ما آدمیان؛ ما نیز ادامه خواهیم یافت.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
نیکی به دیگران حال انسان را خوب می‌کند، زیرا به ما یادآور می‌شود ما تنها فرد مطرح در این دنیا نیستیم. همهٔ ما آدمیان مهم هستیم زیرا زنده‌ایم. همچنین شفقت تصویر جامع‌تری از وجود انسانی به ما می‌دهد؛ اینکه ما در تحلیل نهایی همگی یک پدیدهٔ واحدیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
برای من به شخصه؛ شادکامی در ترک همهٔ پدیده‌ها نیست، در این است که ارزش زندگی را، به همان شکلی که هست بدانم و با همان خوش باشم. ما نمی‌توانیم با خریدن گوشی آیفون، خود را از رنج‌های بودن مصون بداریم. این به این معنا نیست که نباید آیفون بخریم؛ فقط به این معنی‌ست که آگاه باشیم خریدن آن پایان راه و علاج دردها نخواهد بود.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
دلم‌می‌خواهد در این عمری که به یک چشم بر هم زدن تمام می‌شود، تا می‌توانم لحظه‌ها را به احساس کردن و لمس کردن بگذرانم. احساس کردن هر آنچه احساس شدنی‌ست.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
مهم نیست که به شکمم مشت بزند زیرا ما خلق شده‌ایم تا احساس کنیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
هستند لحظاتی که غبارها و مه کنار می‌روند و درخشش عمر را به چشم می‌بینم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
عشق ورزیدن به یک انسان و متقابلاً مورد مهر او قرار گرفتن، بسیار به اینان کمک می‌کند. حتماً هم نیازی نیست این مهرورزی از جنس عاشقی با یک جنس مخالف باشد. همین که خود را وادارید که از پشت عینک عشق جهان و جهانیان را بنگرید، کافی‌ست. عشق نوعی جهان‌بینی‌ست که می‌تواند از ما محافظت کند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
اگر بخواهیم قدم به قدم، خود را با زندگی دیگر مردمان هم‌آهنگ سازیم، ابتلا به اضطراب گریزناپذیر شود.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
«اضطراب چیزی نیست جز سرسام و دَوَرانِ آزادی»)، خریدهای اینترنتی، منازعاتی از قبیلِ «آیا باید کره بخوریم یا نه؟»، زندگی اتمیزه شده، تمام آن سریال‌های درام آمریکایی که انتظار می‌رود دیده باشیم، تمام آن کتاب‌های جایزه گرفته که می‌باید خوانده باشیم، تمام آن ستاره‌های مطرح موسیقی که می‌باید آثارشان را شنیده باشیم، تمام آن فقدان‌هایی که وادارمان می‌کنند در خود احساس کنیم، کامروایی‌های فوری، سردرگمی‌های مدام، کار، کار، کار و هر امر بیست‌وچهار ساعتهٔ دیگر.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
گوشی‌های هوشمند؛ آگهی‌های تبلیغاتی (به یاد جمله‌ای از دیوید فاستر والاس افتادم که در جایی می‌نویسد: «تبلیغات دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهند که قرار است انجام دهند:‌ ایجاد اضطراب و درمان آن از طریق خرید کالاها و خدمات»)؛
من زنده ام و غزل فکر میکنم

حجم

۲۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۲۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان