بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
کارکرد افسردگی و حملهٔ هراس و وحشت همین است: پدید آوردن افکار اغراقآمیز که ذهن شما را به خود مشغول میدارند.
حَنا
من به این مسئله اعتقاد دارم، زیرا با نوشتن و خواندن درباب این مشکل بود که به نوعی و تا حدودی از ظلمت رهایی یافتم. از وقتی که متوجه شدم افسردگی راجعبه آینده حقیقت را نمیگوید، بر آن شدم که از تجربیاتم کتابی بنویسم و با افسردگی و اضطراب رو در رو سرشاخ شوم و مهارشان کنم.
کاربر ۳۲۷۳۰۳۴
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
هاروکی موراکامی از کتاب کافکا در ساحل
ثنا
واژگان -چه شفاهی باشند و چه نوشتاری- دستاویزهایی هستند که ما را به جهان بیرونی پیوند میزنند. پس سخن گفتن با دیگران یا نوشتن از مشکلات شخصی، ما را به هم گره میزند و نیز به خود حقیقیمان متصل میسازد.
ثنا
گاهی، در مسیر سنگلاخی و طوفانی بهبودی، اتفاقی که شکست به نظر میرسد، در حقیقت خود قدمیست رو به جلو...
キラキラ
زندگی هیچوقت بیعیب و نقص نیست. منم هر از چندگاهی افسرده میشم. اما حالِ الان من از قبل خیلی بهتره. رنج اونقدرا هم وحشتناک نیست. من الان خودمو پیدا کردم. من سرخوشم، همین الان حالم خوبه. طوفان بالاخره تموم میشه. باورم کن
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
به نظرم اگر دقیق به ندای زندگی گوش بسپاریم، همیشه برای زنده بودن- و نه مردن- استدلالهایی در چنته دارد. این استدلالها ممکن است ریشه در گذشتهٔ ما داشته باشند: شاید آنان که ما را بزرگ کردهاند یا دوستانمان، یا آنان که عاشقشان بودیم. شاید همه از آیندهٔ ما نشئت گرفته باشند: فرصتهایی که با مرگ خود مسکوتشان میگذاریم.
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
اگر افسرده باشید، درد و رنجتان نامرئیست؛ مستور و مستتر
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
پدیدهای کوچکتر از شما.؛
همیشه از شما ناچیزتر است، اگرچه فراخ و فراگیر به نظر میرسد.
هماوست که «درون شما» دست به کار میشود؛ این شما نیستید که «درون اویید». ممکن است که به ابر تیرهٔ روان در آسمان بتوان تشبیهش کرد؛ اما اگر غرض استعارهورزیست؛ این شمایید که آسماناید.
شما پیش از او خلق شدهاید. و او نمیتواند بدون آسمان موجودیت داشته باشد.
اما موجودیتِ آسمانِ بیابر؛ البته که شدنیست...
hastiiiii
به قدر یک ثانیه هم قادر نبودم روی موضوعی تمرکز کنم.
hastiiiii
روزهای نامساعد به درجات مختلفی حادث میشوند. همهٔ آنها به یک میزان طاقتفرسا نیستند. و اگرچه سپری کردن نامساعدترین روزها جانکاه است، اما به کار اقدامات بعدی میآیند. شما آنها را انباشت میکنید؛ یک مخزن تلنبارشده از روزهای ناگوار. روزی که آذوقهٔ سوپرمارکتیتان به اتمام میرسد، روزی که از شدت اندوه، زبان در دهانتان نمیگردد، روزی که اشک والدینتان را درمیآورید، روزی که میروید تا خودتان را از صخرهها به پایین پرت کنید. این روزها که روی هم تلنبار میشوند، میتوانید با خود بگویید: «خب؛ امروز که حالم افتضاحه، ولی از این بدترش رو هم دیدم.» حتی زمانی که گمان میکنید آن روز، بدترین روزی است که در عمرتان داشتهاید، دستکم آگاهانه کوهی از این روزهای جانکاه دارید؛ کوهی که در حساب زندگیتان تلنبار شده است.
کاربر ۲۴۸۳۱۱۳
دلم فقط خانهمان را میخواست؛ مادر و پدرم را. بله؛ حالم مساعدتر شده بود. هنوز مختصری کجخلقی داشتم، اما بهتر بودم؛ واقعاً بودم.
«نگرانت بودیم.» مادر این گزاره را با هشتاد و هفت جملهٔ گوناگون و متنوع تکرار کرد! رویش را از صندلی کنار راننده به سمت عقب برگرداند و نگاهم کرد و لبخند زد. لبخندش قدری روحم را فشرد. برقِ اشک در چشمانش میدرخشید. فوراً متوجه حس و حالش شدم. متوجه مسئولیت مادریاش. متوجه بار مسئولیت فرزند بودن خودم؛ پسری که به راه خطا رفته است. بار مسئولیت عزیزِ کسی بودن؛ عزیزی که عزیزانش را ناامید کرده. بار مسئولیت امیدِ کسانی بودن؛ امیدی که آنطور که باید محقق نشده.
کاربر ۲۴۸۳۱۱۳
همیشه گوشهٔ ذهن داشته باشید زندگی ساکن و راکد نیست. زمان در گذر است. شما در امتداد کهکشان ذهن خود در حرکتاید؛ پس صبر کنید تا ستارهها نمایان شوند.
سنبل بنفش
کارکرد افسردگی و حملهٔ هراس و وحشت همین است: پدید آوردن افکار اغراقآمیز که ذهن شما را به خود مشغول میدارند.
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
اگر قرار باشد تجربیات ما از جهان اطراف تبدیل به کتابی شود که مفید هم واقع شود، تنها کتابی ارزش مطالعه دارد که توسط خود ما نوشته شده باشد.
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
برای هر شخص افسردگی به گونهای متفاوت بروز میکند. رنج به شیوههای گوناگون و با درجات مختلف خودش را نشان میدهد؛ همچنین واکنشهای متفاوتی را نیز برمیانگیزد.
کاربر ۳۵۶۰۷۶۰
زمانی که افسردگی نداشتم، از کنجکاوی و نیروی محرکهٔ لازم برای کشف پدیدهها در من اثری نبود. هراس، کنجکاوی ما را برمیانگیزد. اندوه از ما فیلسوف میسازد.
Ali.T
اما همین افسردگیست که از همهٔ ما افسردگان، متفکر میسازد
Ali.T
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان