بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
حربههای من اینها بودند: نوشتن، خواندن، سخن گفتن، سفر رفتن، یوگا، مراقبه و نیز دویدن... .
foad fahmide
همانطور که شوپنهاور میگوید: «ما برای آنکه همچون دیگر مردمان شویم، دست از سهچهارمِ خویش میشوییم.»
foad fahmide
این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.
ali_salehi_82
«تنها یک انسان ابله یا دروغگو میتواند بگوید عملکرد مغز انسانی چگونه است.»
مغز یک دستگاه تستر ساده نیست؛ یک سیستم پیچیده و هزارتو است. بله؛ وزن مغز مختصری بیشتر از یک کیلوست، اما یک کیلویی که حافظهٔ یک عمر شما را در خود جای داده است.
foad fahmide
سوءعملکردی که در زندگیام به امری طبیعی تبدیل شده بود.
12345
یکی از نشانههای محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آیندهای را متصور نمیشوید. گویی داخل یک تونل ماندهاید که دو سر آن مسدود است و به هیچ وجه قادر نیستید روزنهٔ نوری که در انتهای آن سوسو میزند را ببینید.
سورینام
در سراسر جهان، نرخ خودکشی مردان سهبرابر بیشتر از زنان است.
abolfazl99
شجاع باشید، قوی بمایند، نفسی تازه کنید و ادامه دهید. بعداً روزی میرسد که از خودتان سپاسگزار خواهید شد.
مهسا
نسبت به فاصلهها هوشیار باشید. فاصلهٔ جایی که هماکنون در آن قرار دارید و جایی که میخواهید به آنجا برسید. اگر صرفاً به فکر کردن به فاصلهها اکتفا کنید، آنها را ژرفتر خواهید ساخت و دستآخر به اعماق آن سقوط خواهید کرد.
مهسا
همیشه نسبت به کاری که انجام میدهید و چرایی آن هوشیار باشید.
مهسا
هر کجا که هستید و هر دورانی را که میگذرانید، در جستوجوی یافتن یک زیبایی باشید: یک چهره، یک بیت شعر، ابرهای آسمان، دیوارنوشتهها و یا نیروگاه بادی که جلوتان سبز میشود. زیبایی ذهن را تطهیر میکند.
مهسا
بیشتر داشتن، الزاماً بهتر شدن زندگی را منجر نمیشود.
مهسا
شما «اندیشه و افکار» خود هستید.
abolfazl99
قادر شدم پی ببرم که دقیقاً کدام عوامل حالم را بهتر میکنند. (ورزش، نور آفتاب، خواب کافی و گپ و گفتهای صمیمانه).
abolfazl99
برای جبران درد و رنج، همیشه لازم نیست لذت را جایگزین آن کنیم؛
گاهی لذت و شادی خود از دل درد و رنج زاییده میشود.
روباه شازده کوچولو
آرزویم بود که کاش در زندگیام، به نوشیدنی قویتر از قهوه لب نمیزدم.
abolfazl99
«باشه باشه؛ چتر نجاتت باز نشد، قبول. اما حالا دیگه اخماتو وا کن.»
abolfazl99
من یک مادر داشتم، یک پدر، یک خواهر و یک نامزد. همان زمان چهار نفر دست به نقد وجود داشتند که به من عشق میورزیدند. در آن دم دیوانهوار آرزو میکردم که کاش اصلاً کسی را نداشتم. حتی یک موجود جاندار. عشق بود که آنجا دست و پایم را بست. و آنان، عزیزانم، روحشان نیز خبر نداشت که بر من چه میگذرد؛ در سرم چه غوغاییست.
abolfazl99
افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
abolfazl99
یکی از واقعیتهای وجودی سوسمارها آن است که خود را نمیکشند. آنها نجاتیافتگان و بازماندگاناند. دُمشان را میکَنید و یکی دیگر درمیآورند! اهل غصه خوردن نیستند و اندوهگین نمیشوند! زمین هرچه سنگلاخی و بیآب و علف باشد، آنها خود را با آن وفق میدهند. در آن لحظه دیدم که بیش از هر چیز دیگر، دلم میخواهد یک سوسمار باشم!
abolfazl99
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان