بریدههایی از کتاب کیمیاگر
۴٫۰
(۷۸)
تنها وظیفهٔ انسان، فهمیدن سرنوشتش است. همهچیز تنها یک چیز است. وقتی تو چیزی را بخواهی، تمام دنیا کمکت میکنند تا به آن دست پیدا کنی.
fati banoo
احتمال برآوردهشدن آرزوهاست که زندگی را جالب میکند
علی
کوئلیو خود نمونهٔ مسجل داستان کیمیاگر است؛ کسی که در جستوجوی سرنوشت دلخواه خود آنقدر تلاش میکند تا به شهرتی جهانی میرسد
محمد
«کیمیاگری برای این وجود دارد تا هرکس بهدنبال گنجش برود، پیدایش کند و نسبت به زندگی قبلش موجود بهتری شود. سرب به این نقش آنقدر ادامه میدهد تا دیگر کسی به سرب نیاز نداشته باشد و بعد سرب باید به طلا تبدیل شود. کیمیاگران همین کار را انجام داده و نشان میدهند وقتی ما اراده میکنیم تا بهتر از قبل شویم، هرچیزی که اطرافمان هست هم بهتر از قبل میشود.»
sahar
در این دنیا یک حقیقت بزرگ وجود دارد: هرکسی که باشی یا هر کاری که بکنی، وقتی واقعاً چیزی را بخواهی به این دلیل است که این خواسته از روح دنیا نشئت گرفته است. این مأموریت تو در زمین است.
ZahraaaRr
ترس از زجرکشیدن از خود زجرکشیدن بدتر است.
کاربر ۶۱۵۵۸۵۰
ترس از زجرکشیدن از خود زجرکشیدن بدتر است.
کاربر ۶۱۵۵۸۵۰
با خودش فکر کرد انسان وقتی عاشق است همهچیز برایش بیشتر معنا پیدا میکند.
Hossein shiravand
فراموش نکن هر مشکلی که به آن برمیخوری، فقط یک مشکل است و نه بیشتر.
Hossein shiravand
متوجه شد حتی قبل از اینکه بداند او وجود دارد، عاشقش بوده است
FARHAM
کیمیاگر جواب داد: «برای اینکه یکی از آسانترین درسهای زندگی را به تو نشان بدهم؛ وقتی ارزشمندترین گنجهای دنیا را با خودت داری و سعی میکنی از آنها با مردم سخن بگویی، بهندرت حرفت را باور میکنند.»
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
«هرچیزی در زندگی یک نشانه است. یک زبان جهانی وجود دارد که همه آن را میفهمند، ولی فراموش شده است. من همراه با یکسری چیزهای دیگر دنبال پیداکردن آن هستم. بههمیندلیل است که اینجا آمدهام. باید مردی را پیدا کنم که زبان جهانی را میداند؛ یک کیمیاگر.»
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
«من هم مثل بقیهٔ مردم هستم. دنیا را همانطور میبینم که دوست دارم ببینم، نه آنطور که واقعاً هست.»
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
کشف کرده بود که حضور گونهٔ خاصی از پرندهها یعنی در آن حوالی مار وجود دارد و وجود یک درختچهٔ خاص یعنی در آن منطقه آب هست. این را گوسفندها به او یاد داده بودند.
با خودش فکر کرد اگر خدا به این خوبی گوسفندها را هدایت میکند، حتماً بندهاش را هم راهنمایی میکند. با این فکر احساس بهتری پیدا کرد و مزهٔ چای بهنظرش کمتر تلخ آمد.
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
فروش گوسفندان باعث شده بود پول کافی داشته باشد و میدانست پول یعنی جادو؛ هرکس پول داشته باشد هیچوقت واقعاً تنها نیست.
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
پسر با خودش فکر کرد مردم چه حرفهای عجیبی میزنند. گاهی بهتر است آدم فقط کنار گوسفندها باشد؛ چون اصلاً حرفی نمیزنند. از آن بهتر، این است که آدم با کتابهایش تنها باشد. کتابها داستانهای جالب و حیرتانگیزشان را فقط وقتی تعریف میکنند که صاحبشان بخواهد آنها را بشنود، ولی وقتی با مردم حرف میزنید چیزهایی میگویند که آنقدر عجیب هستند که دیگر نمیدانید چطور گفتوگو را ادامه دهید.
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
همین احتمال برآوردهشدن آرزوهاست که زندگی را جالب میکند
𝘒𝘪𝘮𝘪𝘢
کیمیاگر گفت: «هرکسی در دنیا صرفنظر از کاری که انجام میدهد، نقشی کلیدی در تاریخ دنیا دارد، اما معمولاً هیچکس از این موضوع خبر ندارد.»
مامان کتابخون
درست است که هرچیزی سرنوشت خودش را دارد، ولی یک روز آن سرنوشت تشخیص داده میشود؛ بنابراین، هرچیزی باید خودش را به چیزی بهتر تبدیل کند و یک سرنوشت بهتر برای خودش رقم بزند تا یک روز روح دنیا به تنها یکچیز تبدیل شود.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
هرکس با سرنوشت بقیه بازی کند، از کشف سرنوشت خودش بازمیماند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
حجم
۱۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۲۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
تومان