بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری در اتاق طبقه سوم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختری در اتاق طبقه سوم

بریده‌هایی از کتاب دختری در اتاق طبقه سوم

امتیاز:
۴.۲از ۱۰۴ رأی
۴٫۲
(۱۰۴)
مامان متفکرانه گفت: «شاید به‌خاطر خونه باشه. می‌دونم تو رو به وحشت می‌ندازه. شاید ذهنت رو به هم ریخته؛ آدم‌هایی که دیشب دیدی، دخترِ امروز. شاید علائم عود اضطرابت باشن.» اعتنایی به مامان نکردم. عاشق این بود که ذهنِ داستانیِ شخصیت‌هایش را واکاوی کند تا از انگیزه‌های کارهایی که می‌کردند پرده بردارد. خب، من واقعی بودم، نه داستانی و از تلاش‌هایی که برای تجزیه و تحلیلم می‌کرد هیچ خوشم نمی‌آمد.
کاربر ۴۹۶۷۲۲۶
هر روز صبح، دختر به تاریخی که روی دیوار نوشته شده نگاه می‌کند: ۱ ژوئن ۱۸۸۹. یادش نمی‌آید چرا آن تاریخ را نوشته یا در آن روز چه اتفاقی افتاده است. اصلاً شک دارد که خودش آن را نوشته باشد. شاید کس دیگری، دختر دیگری، زمانی اینجا بوده. شاید آن دختر این تاریخ را نوشته است.
Mari
سال‌ها می‌گذرد. دختر دیگر به نقاشی‌های روی دیوار نگاه نمی‌کند. از آدم‌های نقاشی‌ها خسته شده است. اصلاً چه سودی برای او دارند؟ فقط صورت‌هایی‌اند روی بوم نقاشی؛ بی‌روح. نمی‌توانند او را ببینند. نمی‌توانند با او حرف بزنند. نمی‌توانند به او کمک کنند. آن‌ها به‌دردنخورند. دختر صورتشان را برمی‌گرداند رو به دیوار. حضورشان را فراموش می‌کند.
نارنگی🍊🐈
به بچه‌ای که بالای سرم روی درخت نشسته بود نگاه کردم و فهمیدم هیچ‌وقت در عمرم آدمی شجاع‌تر از لی‌لی نخواهم دید، چه زنده و چه مرده.
دختر کتابخون؛)
دختر در اتاق دربسته تنهاست. اولش اسم روزهای هفته، ماه و سال را روی دیوار می‌نویسد. می‌خواهد حساب زمان را در آن اتاق نگه دارد، اما بعد از مدتی یک روز یا چند روز را جا می‌اندازد. روزها و ماه‌ها و سال‌ها به‌سرعت تبدیل می‌شوند به یک آشفتگی بی‌معنا. اول روز تولدش را فراموش می‌کند. و بعد اسمش را. اما چه اهمیتی دارد؟ کسی به دیدن او نمی‌آید، کسی اسمش را نمی‌پرسد، کسی نمی‌پرسد چند سالش است.
♡parisa♡
شاید دختر مومشکی همان کسی باشد که منتظرش بوده است.
dadmehr
تصور کردم خانوادهٔ مرموز بنت هم زمانی به همان ماه و ستاره‌ها نگاه کرده‌اند. آن‌ها هم صدای جیرجیرک‌ها را میان درختان شنیده بودند، تابش کرم‌های شب‌تاب را در جنگل دیده و نسیم خنک شب را روی پوستشان حس کرده بودند؛ درست مثل الانِ من.
teo;
فصل‌ها مثل آدمک‌های کوکی پشت هم می‌آیند و می‌روند. برگ‌ها می‌ریزند، برف می‌بارد، باران می‌بارد. گل‌ها می‌شکفند، گل‌ها پژمرده می‌شوند، گل‌ها می‌میرند. دوباره برف می‌بارد. و دوباره... و دوباره.
Mari
ارواح و تک‌شاخ و جادو. نمی‌تونی بودنشون رو اثبات کنی، ولی نبودنشون رو هم نمی‌تونی ثابت کنی
infj.cam
به پشت دراز کشیدیم و خندیدیم. هیچ‌چیز خنده‌داری وجود نداشت. ولی همه‌چیز خنده‌دار بود.
kata
فصل‌ها مثل آدمک‌های کوکی پشت هم می‌آیند و می‌روند. برگ‌ها می‌ریزند، برف می‌بارد، باران می‌بارد. گل‌ها می‌شکفند، گل‌ها پژمرده می‌شوند، گل‌ها می‌میرند. دوباره برف می‌بارد. و دوباره... و دوباره.
kata
بالای سرش، برگ‌ها مثل بچه‌هایی که اسرارشان را با هم در میان می‌گذارند، پچ‌پچ می‌کنند. زنبوری داخل گلی فرو می‌رود. لی‌لی فکر می‌کند پنهان شدن راحت و پیدا شدن سخت است.
پریوش
هیچ‌چیز خنده‌داری وجود نداشت. ولی همه‌چیز خنده‌دار بود.
الف طا
او تنهاتر از آن است که بشود تصور کرد.
Hanul
حرفم را قطع کردم و زل زدم به میسی. «وایستا ببینم... چندتا جهان جایگزین وجود داره؟» میسی خندید. «اون‌قدر زیاد که نمی‌شه شمرد. شاید جهانی وجود داشته باشه که توش امروز نیومده باشی کتابخونه و اصلاً من رو ندیده باشی.»
saharist
تابستان، پاییز، زمستان و بهار، گل‌ها و باغچه‌ها و تابی آویزان از درخت، برف و درختان برهنه، درختانی با برگ‌های طلایی و قرمز. نقاش حتماً روزگاری در این خانه زندگی کرده است.
f.nik
احساس می‌کند دارد زندگی‌اش را تماشا می‌کند که همراه مبل‌ها و صندلی‌ها می‌سوزد و خاکستر می‌شود.
NeginJr
دختر در اتاقِ دربسته می‌ماند و انتظار می‌کشد. دیگر نمی‌داند در انتظار چه کسی یا چه چیزی است. چیزی، کسی... او تنهاتر از آن است که بشود تصور کرد.
NeginJr
«آنجا که آب روشن روان است او را دیگر نخواهی دید... لبخندش از میان رفت و ترانه‌های شیرینش پر کشید.»
melina
مردی سمت بقیه داد کشید. «وای، خدای بزرگ، سریع بیاین. پیداشون کردم.» یکی گفت: «حالشون خوبه؟» مرد داد کشید. «مرده‌ن. کشته شده‌ن.» بقیه خودشان را به او رساندند و کلاه‌هایشان را برداشتند. بدون گفتن کلمه‌ای سرشان را زیر انداختند. یکی از مردها غرید. «هنری و لارا هستن.» یکی دیگر گفت: «ولی دخترشون کو؟ لی‌لی کجاست؟» هیچ‌کس جواب نداد. همان‌طور که لاشخورها بالای سرشان چرخ می‌زدند، مردها با سرهای فروافتاده در سکوت ایستادند.
melina

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
۳۶,۵۰۰
۵۰%
تومان