بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری در اتاق طبقه سوم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب دختری در اتاق طبقه سوم اثر مری داونینگ هان

بریده‌هایی از کتاب دختری در اتاق طبقه سوم

امتیاز:
۴.۲از ۹۳ رأی
۴٫۲
(۹۳)
کلید خطرناکی بود، کلیدی مهم، یک کلید پرقدرت. اما کلید کدام قفل؟
melik
او تنهاتر از آن است که بشود تصور کرد.
teo;
دراز کشیدم و ابرها را تماشا کردم که از آسمان می‌گذشتند، مثل گلّه‌ای گوسفند که وسط دشتی آبی‌رنگ و پهناور پرسه می‌زدند. پرنده‌ها می‌خواندند، برگ‌ها در باد تکان می‌خوردند. ذهنم را آزاد گذاشتم تا با ابرها پرواز کند.
رئیس تیمارستان نخبگان
در اتاقی حبس شوی، درحالی‌که بیرون زندگی جریان دارد
Book
دختر در اتاق دربسته تنهاست. اولش اسم روزهای هفته، ماه و سال را روی دیوار می‌نویسد. می‌خواهد حساب زمان را در آن اتاق نگه دارد، اما بعد از مدتی یک روز یا چند روز را جا می‌اندازد. روزها و ماه‌ها و سال‌ها به‌سرعت تبدیل می‌شوند به یک آشفتگی بی‌معنا. اول روز تولدش را فراموش می‌کند. و بعد اسمش را. اما چه اهمیتی دارد؟ کسی به دیدن او نمی‌آید، کسی اسمش را نمی‌پرسد، کسی نمی‌پرسد چند سالش است.
nikooo
دختر آرزو می‌کند کاش بتواند به خوابی آرام و عمیق پناه ببرد.
رومئو:)
آن‌ها او را هم غمگین می‌کردند و هم خشمگین، ترکیب این دو احساس به نظرش عجیب می‌آمد.
رومئو:)
ساعت‌ها، روزها و سال‌ها به آشفته‌ترین شکل ممکن در هم آمیخته‌اند؛
رومئو:)
هیچ‌چیز خنده‌داری وجود نداشت. ولی همه‌چیز خنده‌دار بود.
Book
مامان متفکرانه گفت: «شاید به‌خاطر خونه باشه. می‌دونم تو رو به وحشت می‌ندازه. شاید ذهنت رو به هم ریخته؛ آدم‌هایی که دیشب دیدی، دخترِ امروز. شاید علائم عود اضطرابت باشن.» اعتنایی به مامان نکردم. عاشق این بود که ذهنِ داستانیِ شخصیت‌هایش را واکاوی کند تا از انگیزه‌های کارهایی که می‌کردند پرده بردارد. خب، من واقعی بودم، نه داستانی و از تلاش‌هایی که برای تجزیه و تحلیلم می‌کرد هیچ خوشم نمی‌آمد.
کاربر ۴۹۶۷۲۲۶

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۳۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان