بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تمام این مدت | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تمام این مدت

بریده‌هایی از کتاب تمام این مدت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵۱۰ رأی
۴٫۲
(۵۱۰)
«نمی‌تونم باور کنم، ولی تک‌تک روزهایی که از خواب بیدار می‌شم و تو نیستی باهاش روبه‌رو می‌شم.»
دور افتاده از جهان
تکرار می‌کنم: «خوشحالی که من رو هم از دست ندادی.» سرم را تکان می‌دهم؛ «بعضی وقت‌ها آرزو می‌کنم کاش من جای اون بودم. بعضی وقت‌ها انگار منتظرشم از اون در بیاد تو.» نگاهم را از ورودی به سمت کاناپه می‌برم، به کوسن خاکستری خالی؛ «منتظرم همه‌چیز به‌حالت عادی برگرده.» چهرهٔ سام جدی می‌شود؛ درست مثل وقت‌هایی که قبل از یک بازی مهم دور کاپیتان حلقه می‌زدیم و سرود می‌خواند. می‌گوید: «من هم همین‌طور.» صدایش محکم است؛ «به همین خاطر نمی‌تونیم فراموشش کنیم. ما باید کنار هم باشیم، چون فقط ماییم که یادش رو زنده نگه می‌داریم. این چیزیه که کیم می‌خواست.» چیزی که کیم می‌خواست. قبلاً فکر می‌کردم من بهتر از هرکسی می‌دانم که او چه می‌خواهد،
دور افتاده از جهان
الان اصلاً نمی‌دانم زندگی‌کردن چه شکلی است. صادقانه می‌گویم: «حتی نمی‌دونم از کجا شروع کنم.» شاید همین که بگوید چه می‌خواهد، کافی باشد.
دور افتاده از جهان
دستم را فشار می‌دهد و می‌گوید: «تو هنوز زنده‌ای و نمی‌تونی چون اون نیست همه‌چیز رو تعطیل کنی. باید به زندگی ادامه بدی.»
دور افتاده از جهان
نمی‌تواند واقعی باشد. می‌دانم که نیست. می‌دانم که این فقط می‌تواند به این معنی باشد که ذهنم قطعاً آشفته‌تر از آن است که پزشک‌ها فکر می‌کردند. اما احتیاج دارم که واقعی باشد.
دور افتاده از جهان
همه‌چیز مثل قبل است؛ همه‌چیز به‌جز آن چیزی که باید باشد. دنیا اگر بخواهد می‌تواند به کارش ادامه دهد. من ادامه نمی‌دهم.
دور افتاده از جهان
می‌فهمم که این زیادی وقت تلف‌کردن است. همه‌چیز زیادی وقت تلف‌کردن است.
دور افتاده از جهان
می‌فهمم که این زیادی وقت تلف‌کردن است. همه‌چیز زیادی وقت تلف‌کردن است.
دور افتاده از جهان
همه‌چیز مثل قبل است. این من هستم که فرق کرده‌ام.
دور افتاده از جهان
همه‌چیز مثل قبل است. این من هستم که فرق کرده‌ام.
ema
«شاید اون نیست. شاید تو هنوز هم داری سعی می‌کنی چیزی رو تحت کنترلت داشته باشی. سعی می‌کنی یه بخشی از اون رو اینجا نگه داری.»
Nargess Ansarivand
چشم‌هایم را می‌بندم، نفس عمیقی می‌کشم و وقتی بازشان می‌کنم، او رفته است، اما خاطرهٔ آن شب ماندگار است.
Nargess Ansarivand
گفتن کل ماجرا همهٔ ترک‌های ریز را بیشتر به چشم می‌آورد. تعدادشان بیشتر از چیزی بود که من به یاد داشتم، آن‌قدر که می‌توانست منجر به یک شکستن بزرگ شود
Nargess Ansarivand
نسخه و خودکار را بیرون می‌آورد و با عجله روی کاغذ چیزی می‌نویسد و بعد آن را به سمتم می‌گیرد. آن را از او می‌گیرم و به دستخطش نگاه می‌کنم. انتظار دارم که اسم قلمبه‌سلمبهٔ داروها را ببینم، اما در عوض نوشته است: آروم باش. این‌ها واقعی نیست. عالی‌ست.
Nargess Ansarivand
تو یکی از عزیزانت رو از دست دادی و غمش می‌تونه از راه‌هایی که فکرش رو هم نمی‌کنی بروز کنه.» «مثل اینکه کیمبرلی دنبالم کنه؟» حرفم را تصحیح می‌کند؛ «مثل... دیدن چیزی که خودت می‌خوای ببینی.»
Nargess Ansarivand
هر بار یه قدم، همیشه به پیش، عقب هرگز. درست همون کاری که تو باید بکنی.» نگاهش جدی می‌شود. جدی‌تر از آنچه تابه‌حال دیده‌ام. دستش را جلو می‌آورد و من را در آغوش می‌کشد. صورتش روی گردنم است، به‌سختی می‌توانم زمزمه‌اش را بشنوم: «باید برای برگشتن بجنگی.» همیشه به پیش، عقب هرگز.
Nargess Ansarivand
همه‌چیز مثل قبل است؛ همه‌چیز به‌جز آن چیزی که باید باشد.
Nargess Ansarivand
«به نظرت آدم‌ها باید بمونن و شرایط رو تحمل کنن؟ حتی اگه این چیزی نباشه که می‌خوان؟»
n re
ترجیح می‌دم تا ابد دوستش داشته باشم و تمام مدت اذیت شم تا اینکه بخوام حتی یه ثانیه هم فراموشش کنم.
n re
بعضی وقت‌ها...بعضی وقت‌ها موقع‌هایی که ناراحتیم، همین‌طوری بدون منظور یه چیزهایی می‌گیم. بدون فکرکردن به عواقبش یه چیزهایی می‌گیم.
n re

حجم

۲۴۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۴۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان