بریدههایی از کتاب تمام این مدت
نویسنده:ریچل لیپینکات، میکی داتری
مترجم:نازنین فیروزی
انتشارات:انتشارات میلکان
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵۰۹ رأی
۴٫۲
(۵۰۹)
برق لبخندش میتواند نُه خورشید را روشن کند.
Fatima
نگرانم که خوب نشوم.
نگرانم که صدها شب بیدار بمانم و آن جای روی کاناپه، تکتک آن شبها خالی بماند، چون او اصلاً از اول هم آنجا نبوده است.
Fatima
به دور و بر نگاهی میاندازم، اما تنها پاسخم سکوت است، صدای تاریکی بلند در گوشم میپیچد.
صدایش را شنیدم. سنگینی دستش را روی دستم احساس کردم. اینجا بود. مطمئنم.
Fatima
همهچیز مثل قبل است؛ همهچیز بهجز آن چیزی که باید باشد.
دنیا اگر بخواهد میتواند به کارش ادامه دهد.
من ادامه نمیدهم.
Fatima
از وقتی به خانه آمدهام، چیزی واقعاً تغییر نکرده است. دو طرف گذرگاه جلویی هنوز پر از گلهای خوشبویی است که مامان کاشته بود، کف راهروی ورودی هنوز پر از ترک است، حصار چوبی سفید هنوز هم باید رنگ شود.
همهچیز مثل قبل است. این من هستم که فرق کردهام.
Akbar Aghaii
بگویید دیوانهام. بگویید متوهمم. بگویید رؤیاپردازم. مشکلی با اینها ندارم.
vania
فکر میکردم جداشدن از او برایم بدترین درد است، اما این را دیگر نمیتوانم درست کنم. نمیتوانم دستبند آویزدار را بیرون بیاورم و همهچیز را درست کنم.
او واقعاً رفته است. پنج روز پیش، در مراسمی در قبرستان محلی، به خاک سپرده شد
Akbar Aghaii
چشمهایش را به سمت من برمیگرداند و اشکهایی را میبینم که آبی عنبیههایش را روشن میکنند. در حالت عادی، اشکها را پاک میکردم و به او میگفتم همهچیز درست میشود.
اما این بار من نیاز دارم که او چنین چیزی بگوید.
Akbar Aghaii
هیچوقت قرار نیست اینقدر خوشحال باشیم.
Marziyeh
گاهی انگار مدتها پیش بوده است. گاهی انگار همین یک دقیقهٔ پیش.
Marziyeh
میگوید: «همیشه به پیش.»
با لبخند به او میگویم: «عقب هرگز.»
Marziyeh
میگوید: «همیشه به پیش.»
Marziyeh
اگه مجبور باشی، همیشه یه راهی برای شروع دوباره پیدا میکنی.»
Marziyeh
«به نظرت آدمها باید بمونن و شرایط رو تحمل کنن؟ حتی اگه این چیزی نباشه که میخوان؟»
zohreh
اگه مجبور باشی، همیشه یه راهی برای شروع دوباره پیدا میکنی.
zohreh
بعضی وقتها موقعهایی که ناراحتیم، همینطوری بدون منظور یه چیزهایی میگیم. بدون فکرکردن به عواقبش یه چیزهایی میگیم.
zohreh
میتونی سعی کنی بدون اون زندگی کنی، به خودت اجازه بده که واقعاً زندگی کنی. ببین چی پیش میاد.
zohreh
اینها خاطرههایی هستن که منتظرن ساخته بشن. تو اون جای تاریک رو ساختی چون فکر میکنی این چیزیه که لایقشی. این درست نیست مارلی! تو لایق یه زندگی خوبی؛ یه زندگی شاد.
zohreh
«تو همیشه میخواستی همهچیز رو درست کنی به جای اینکه بنشینی و فکر کنی که اصلاً چرا اون چیز خراب شده. اگه پایه ترک داشته باشه، ساختن سخته.»
zohreh
خوب است که بشود دربارهٔ جداشدن با کسی حرف زد؛ کسی که واقعاً تأیید میکند من رها شدهام، بدون اینکه باعث شود دراینباره احساس گناه کنم.
zohreh
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان