بریدههایی از کتاب میدگارد ۵
۴٫۸
(۱۴۱)
"انگار عشق همیشه با نداشتن برابره... تو حق داری که بترسی..."
m.book
- کورم، ولی میتونم ببینم، خیلی بهتر از شماها که کور نیستین!
ghazanfari
"مردی که نتونه از خانواده خودش مراقبت کنه، چطوری میخواد از مردمش دفاع کنه..."
ghazanfari
چیزی که گفتم در مورد خودِ مرگه.
آریا سری تکان داد و گفت:
- نمیشه بمونین؟ منظورم اینه که حتماً باید برگردین؟
بردیا لبخند تلخی زد و جواب داد:
- اگه به چشم تکامل بهش نگاه کنی، میتونی درک کنی که یه مسیر یک طرفه است پسرم
محمد،؛،
- همیشه تصور میکردم مرگ دردناکترین اتفاق زندگیه!
- اینطور نیست. برای هرکسی تجربه متفاوتیه.
محمد،؛،
دیدنت برای من، مهمترین و قشنگترین اتفاقیه که بعد از عبور برام افتاده.
آریا با تعجب و کمی تردید گفت:
- عبور؟!
- عبور همون چیزیه که در این دنیا به اسم مرگ میشناسیمش.
محمد،؛،
شاید این عشق همون حس مشترکیه که میتونه موجودات مختلف رو کنار هم نگه داره.
ابوحیراندرونے↻
از خاصیتهای عشق اینه که هیچوقت لحظه ورودش رو خبر نمیده. آروم و بیصدا میاد و تا به خودت بیای کل وجودت رو تسخیر میکنه..؛ اما با اینکه آروم میاد، اونقدر عظیم و پرقدرته که هیچ قدرت و هیچ جادویی نمیتونه اونو بیرون کنه.
عشق قدرتیه که به هیچ وجه نمیتونی انکارش کنی...!
fa,3in
- آدمکی که پدرت برات ساخته رو یادته؛ اما پدری که آدمکو برات ساخته، یادت نیست..؟!
fa,3in
هرچقدرم که زندگی کرده باشی، هرچقدر هم عذاب زندگی ابدی و از دست دادن عزیزانت برات شکنجه بوده باشه، بازم موقعی که به آخر خط میرسی و با مرگ ملاقات میکنی، بازم دوست داری اون لحظههای آخر یه خورده بیشتر طول بکشه...
S.A
همه میدونیم مرگ قراره از راه برسه و به همه چیز خاتمه بده، اما هیچکدوم از ما تا وقتی که سراغمون نیومده، نه باورش میکنیم، نه میتونیم درکش کنیم.
S.A
- میخوام یه رازی رو بهت بگم پسرم؛ چیزی به اسم مرگ وجود نداره...
آریا لبخندی زد و گفت:
- همه همینو میگن ولی هیچکس نمیگه اگه چیزی به اسم مرگ وجود نداره پس این اتفاقی که برای همه موجودات میفته چیه؟! پس چرا همه اینقدر ازش میترسن...؟!
بردیا پاسخ داد:
- تو میتونی بهش به چشم یه جور تکامل نگاه کنی.
S.A
چنانچه احساس شیرینی همچون عشق، به مدت یک سال سرکوب شود و تنها با داروی امید به آینده بدان دردِ بزرگ مرهم زده شود، تحمل محبوس نگاه داشتن آن چقدر میتواند سخت باشد...
فقط خدا میداند پس از اینکه چنین حسی آزادیاش را به دست آورد، چگونه آن را جشن میگیرد و حتی میتوان از این نگاه به موضوع نگریست که اگر احساسات آن عاشق پیشهٔ احساساتی در زندگی قبلیاش نیز فرصت ابراز وجود نیافته باشد، در زندگیهای بعدی اگرچه حافظه چیزی را به یاد نیاورد لکن تشنگی احساس وی دردی است که هرگز فراموش نمیشود. علیالخصوص که آن شخص رئوفالقلب باشد و مجبور شود، تشنگیهای احساس دو زندگی را در غیاب حافظه به دوش بکشد.
کاربر ۳۹۰۳۹۸۱
میکشید و میسوزاند...
انگار آن صوفیایی که تا روز قبل به هر طرف میخروشید دیگر وجود نداشت..!
به کلی مرده بود..، یا محو شده بود...
تنها چیزی که باقی مانده بود تنفسی بود اندوهگین..، که با هر نفس تنها یک فریادِ خاموش، یک نجوای آتشین سر میداد و او را میخواست...؛ همان اویی که داشتند مقابل چشمهای مُهر زدهاش به دیگری پیوندش میزدند...؛ پیوندی که گویی از بازوی او شروع میشد و از قلب صوفیا میگذشت و مستقیم به سمت یک غریبه میرفت..؛ به سمت یک زن...؛ یک زن که خودش نبود...!!!
فرزند زهرا
"یه پری وقتی عاشق میشه اشک میریزه.
روزها و ساعتها و ثانیهها میشینه و به عشقش فکر میکنه..
به اینکه چطوری اونو خوشحال کنه فکر میکنه...
حتی در شرایطی که انتخابی براش نمونده بازم از خودش دست میکشه تا عشقش خوشحال بشه...
🎹🎹🔥🪄
"هر چیزی که تو این دنیا برات اتفاق میافته، بر اساس ظرفیتها و شایستگیهای خودت مقرر شده، یا بر اثر عدم شایستگی دیگران به تو رسیده. اما در نهایت تمام بحث زندگی و رخدادهای اون بر سر شایستگیه. حتی مرگ..."
heydar
" مردم آتاخر...، امروز رو به خاطر بسپارید...، یادمون باشه همسایه ما، بیشتر از خودِ ما به فکر ما نیست! یادمون باشه اجنبی برای رضای خدا به من و شما رایگان کمک نمیکنه! یادمون باشه که ساده نباشیم و یادمون باشه که بعد از این اجازه ندیم کسی جز ما، برای ما تصمیم بگیره..! بعد از این اجازه ندیم، کسی میراث ما و پدران ما رو نابود و این سرزمینو غارت کنه!
heydar
نفس عمیقی کشید و خودش را رها کرد، اما این تسلیم شدن ابداً از سر ضعف و درد نبود. حتی حاصل خستگی یک جنگ سخت با یک ارتش کامل از جنهای جنگلی نبود که او را از پای انداخته بود بلکه حاصل ناامیدی بود. همان ناامیدیای که قادر است قدرتمندترینها را به ضعیفترینها تبدیل کند و در غایت ضعف بشکند.
کاربر ۳۳۷۰۵۱۰
حکومتی که برای مردمش همیشه موهبت به همراه داره، در زمان سختی هم مردمش وظیفه دارن در کنار حکومت باشند.
ghazanfari
- هر چیزی که در طبیعت وجود داره، ساخته دست طبیعته و طبیعت همیشه راهی برای برقراری توازن خودش پیدا میکنه. تبدیل و تکامل ساختههای دست طبیعت به همدیگه، اگه برای طبیعت امکانپذیر نباشه، عجیبه...
ghazanfari
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۰ صفحه
قیمت:
۱۴۶,۴۰۰
تومان