بریده‌هایی از کتاب ایکیگای؛ دلخوشی های کوچک زندگی

«ایکیگای شما چیست؟» این سؤالی روشن و واضح نیست که تنها یک پاسخ درست داشته باشد، بلکه پرسشی انتزاعی است که جواب‌های نامحدودی دارد. هر آن‌چه که صبح‌ها به خاطرش بیدار می‌شوید، ایکیگای شماست و هیچ‌کس نمی‌تواند خلاف این را بگوید.

زبان‌های دیگر وقتی صحبت از روزهای آتی می‌شود، از کلمهٔ «فردا» یا «پس‌فردا» یا «دو روز بعد» استفاده می‌شود، ولی ژاپنی‌ها کلمات خاصی برای هر روز دارند: آشیتا (فردا)، آساته (پس‌فردا) و شیاساته (دو روز بعد). به اول ماه می‌گویند گِشو، وسط ماه چوجیون و پایان ماه گِتسوماتسو نام دارد. ما برای زمان‌های مختلف، کلمات خاصی داریم تا هر زمان اهمیت خودش را داشته باشد.

برای توضیح ایکیگای از نمودار وِن با چهار دایره استفاده می‌شود که همپوشانی دارند: آن‌چه دوستش دارید، آن‌چه در آن مهارت دارید، آن‌چه دنیا به آن نیاز دارد و آن‌چه می‌توانید بابتش پول بگیرید

کلمهٔ ژاپنی ایکیگای، از دو قسمت تشکیل شده است: «ایکی» به معنای زندگی و «گای» به معنای ارزش یا بها

به نظر من ایکیگای چیزی است که اتفاقی با آن مواجه می‌شوید. ناگهان با آن برخورد می‌کنید و متوجه می‌شوید همان چیزی است که دنبالش بودید. ایکیگای مسئله‌ای بسیار درونی است و حتی اگر بقیهٔ دنیا نیز درک‌تان نکنند، باز به دنبالش می‌روید. ایکیگای از درون انسان نشئت می‌گیرد.

ایکیگای کاری است که انجام می‌دهید بدون این‌که کسی از شما خواسته باشد. انجامش می‌دهید چون دل‌تان می‌خواهد.

به قول معروف: «زندگی همان زمانی اتفاق می‌افتد که شما مشغول برنامه‌ریزی هستید».

«زندگی همان زمانی اتفاق می‌افتد که شما مشغول برنامه‌ریزی هستید»

استیو جابز می‌گوید: «اگر به جلو نگاه کنید نمی‌توانید سرنخ‌ها را به هم وصل کنید، تنها زمانی متوجه ارتباط‌شان می‌شوید که به عقب بنگرید.»

به قول یک ضرب‌المثل ژاپنی «عشق و علاقهٔ شما به هر کاری مشخص می‌کند چه‌قدر در آن کار ماهر خواهید شد».

به نظر من ایکیگای کاری است که انجام می‌دهید بدون این‌که کسی از شما خواسته باشد. انجامش می‌دهید چون دل‌تان می‌خواهد.

ایکیگای نوعی از شادی است، ولی تفاوت اصلی بین آن‌ها این است که در ایکیگای، ایدهٔ حرکت به سوی آینده نهفته است

ایکیگای یک فرد می‌تواند خانواده، شغل یا سرگرمی او باشد. می‌تواند سفر آخر هفته برای عکاسی یا چیزی به سادگی یک فنجان قهوهٔ صبحگاهی در کنار همسر یا پیاده‌روی با حیوان خانگی باشد.

«آکیهیرو هاسه‌گاوا»، روان‌شناس بالینی و دانشیار دانشگاه تویو ایوا که سال‌ها روی مفهوم ایکیگای مطالعه کرده، نظر جالبی دارد. او می‌گوید ترجمهٔ ایکیگای به معنای «هدف زندگی» کاملاً اغراق‌آمیز است، چون این کلمه هدف برجستهٔ زندگی فرد نیست و عبارت «زندگی» در این‌جا بیش‌تر با زندگی روزمره هم‌تراز است. به عبارت دیگر، ایکیگای می‌تواند با لذت و نشاطی ارتباط داشته باشد که فرد در زندگی روزانهٔ خود می‌یابد و بدون آن، کل زندگی‌اش شاد نخواهد بود.

آن‌چه حس شادی و مسرت را در اعماق قلب‌تان برمی‌انگیزد، احتمالاً ایکیگای شماست.

بعضی افراد در قالب کار داوطلبانه، ایکیگای خود را پیدا می‌کنند؛ یعنی بدون انتظار، دست به بخشندگی می‌زنند.

آن‌چه دوستش دارید، آن‌چه در آن مهارت دارید، آن‌چه دنیا به آن نیاز دارد و آن‌چه می‌توانید بابتش پول بگیرید. ایکیگای نیز در تقاطع این چهار دایره قرار می‌گیرد.

ایکیگای می‌تواند با لذت و نشاطی ارتباط داشته باشد که فرد در زندگی روزانهٔ خود می‌یابد و بدون آن، کل زندگی‌اش شاد نخواهد بود.

یکی از تصورات غلط غرب نسبت به ایکیگای این است که حتماً باید با شغل‌تان ارتباط داشته باشد.

ایکیگای با زندگی روزمره ارتباط دارد و صرفاً آرمانی نیست و عملی‌تر است. ایکیگای یک فرد می‌تواند خانواده، شغل یا سرگرمی او باشد. می‌تواند سفر آخر هفته برای عکاسی یا چیزی به سادگی یک فنجان قهوهٔ صبحگاهی در کنار همسر یا پیاده‌روی با حیوان خانگی باشد.