بد آید به مردم ز کردار بد
بد آید به روی بد از کار بد
ERF7AN
حکیم توس در مورد کشته شدن کاموس به دست رستم میگوید: جهان سراسر پر از نیرنگ و فریب است. گاه انسان را گرامی و عزیز و گاهی خفیف و خوار میگرداند. کشانی که میخواست سراسر ایران را با خاک یکسان کند و تمام زابلستان و کابلستان را درهم کوبد و قسم خورده بود تا وقتی رستم زال را از بین نبرد گرز خود را زمین نگذارد، اکنون کلاهخود و لباس رزم پهلوان، کفن وی شده بود.
ERF7AN
پس گرویزره با کمک دمور سر از تن سیاوش جدا کرد. گویند از خون او که بر زمین ریخت، گیاهی رویید که خون سیاوشان نامیده شد
ERF7AN
مادر به همان حال یک شبانهروز از شدت مستی خفته بود. سپس به هوش آمد، بر او زر و گوهر ریختند و سپاس ایزدی به جای آوردند. آنگاه کودک را نزد او بردند. چون چشم مادر بر جمال فرزند افتاد، لبخند زد و گفت بِرَستَم. از آن پس کودک را رُستم نامیدند.
ERF7AN
روزگاری گذشت تا اینکه دو جوان به نامهای کرمایل و ارمایل نزد او آمدند و به عنوان آشپز خدمت او را پذیرفتند و تدبیرها کردند تا هرروز از دو جوان فقط یکی را بکشند و دیگری را پنهان سازند و به جای مغز سر او مغز سر گوسفند در تهیه غذا به کار برند. با این تدبیر هرماه سی جوان از کشته شدن رهایی مییافتند و آنان را به کوهساران میفرستادند و بدیشان گوسفند میدادند تا بچرانند. کردهای غیور و دلاور از نژاد پاک این جوانان هستند که در کوهها و دشتهای جهان مسکن دارند و به صورت کوچنشینی روزگار میگذرانند.
ERF7AN
به یزدان هرآن کس که شد ناسپاس
به دلش اندر آید ز هرسو هراس
به جمشید بَر تیره گون گشت روز
همی کاست زو فرّ گیتی فروز
چو آزرده شد پاک یزدان از وی
بدان درد درمان ندیدند روی
ERF7AN