چه جویی همی زین سرای سپنج
کز آغاز رنج است و فرجام رنج
ERFAN
چنین است رسم سرای سپنج
بخواهد که مانی بدو در به رنج
بخور هر چه داری منه باز پس
تو رنجی چرا ماند باید به کس
ERFAN
آیا نمیدانی که جهانی زیر فرمان و ایران جایگاه و تختگاه پادشاهی ماست. پلنگ هرچند که تیزدندان باشد نتواند که به گله شیران زند.»
ERFAN
چنین است کار سرای سپنج
گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
ERFAN
چو رستم پدر باشد و من پسر
نباید به گیتی کسی تاجور
چو روشن بود روی خورشید و ماه
ستاره چرا برفرازد کلاه
ERFAN
حکیم فردوسی، مجد و عظمت آذرمیدختها و پوراندختها، یعنی زنان ایران را در پهنه تاریخ ایران و جهان زنده کرد و به گونهای خاص احترام عمیقی به زن میگذارد.
Sky_Blue
همه تنش پر زخم شمشیر بود
که فرزند شیران بدو شیر بود
سرانجام بر دست غرنده شیر
گرفتار شد نامدار دلیر
بَرِ بهمن آوردش از رزمگاه
بدو کرد کیندار چندی نگاه
چو دیدش ندادش به جان زینهار
بفرمود داری زدن شهریار
فرامرز را زنده بر دار کرد
کن پیلوارش نگونسار کرد
از آن پس بفرمود شاه اردشیر
ز کینه بکشتش به باران تیر
ERFAN
به بیشه درون شیر و نر اژدها
ز چنگ زمانه نیابد رها
ERFAN
چو دانی که بر تو نماند جهان
چه پیچی تو زان جای نوشین روان
بخور آنچ داری و بیشی مجوی
که از آز کاهد همی آبروی
ERFAN
جهان سربه سر حکمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است
ERFAN