بریدههایی از کتاب روی چرخ زندگی
۴٫۴
(۲۳)
چیز مهمی نبود؛ اما آنقدر دربارهاش هیاهو کردند که مهم شد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه بزرگترها برنده میشوند و بچهها بازنده؛ درست همانطور که توی بازی «سنگ، کاغذ، قیچی»، همیشه کاغذ بر سنگ پیروز میشود.
𝐑𝐎𝐒𝐄
معجزههای نامرئی هم ممکن است اتفاق بیفتد
Book
شما شگفتانگیزید. اجازه ندهید کسی بهجز خودتان، شما را وصف کند.
Book
نکتهٔ مهم درمورد اختلافِ نظر با افراد خانواده این است که نمیتوانید از آنها دور شوید. مجبورید نزدیکشان بمانید تا موقعی که اختلافتان حل شود یا رابطهتان برای همیشه قطع شود.
ماری
شما شگفتانگیزید. اجازه ندهید کسی بهجز خودتان، شما را وصف کند.
شمشیر در غلاف
گذاشتیش. به عقیدهٔ من، «اولینها» همیشه بدترینند. اولین ملاقات، اولین روز، اولین شغل. حالا روز دوم رو پیشِرو داری و هیچکس نمیدونه چی در انتظارته.
سعی میکند حرفش هیجانانگیز باشد؛ اما ترسناک است. هیچکس نمیداند چه در انتظارش است. دربارهٔ حرفهای کورالی راجعبه منطقهٔ کانکسنشینها حرفی نمیزنم. نمیخواهم فکر کند از محل زندگیمان خجالت میکشم. من این خانه را دوست دارم. همیشه دوست داشتهام. بوتههای بامیه و درختهای شاهتوتش را در تابستان، و ماهیگیری در منطقهٔ شمارهٔ نُه و لوبیا پوست کندن روی ایوان. اینها را با هیچچیز عوض نمیکنم.
«باشه.» شروع میکنم به باز کردن پتو از دورمان. «اما ریچل باید بره.»
SARINA
اما گاهی واقعاً همهچیز تحملناپذیر میشود. دیگر حوصله ندارم بنشینم و آدمهای سالم را تماشا کنم.
مسافر کتاب ها
وقتی اضطراب دارد، بهتر کار میکند. من اینطوری نیستم. رسماً دور خودم میچرخم.
=o
اما گاهی واقعاً همهچیز تحملناپذیر میشود. دیگر حوصله ندارم بنشینم و آدمهای سالم را تماشا کنم.
=o
سامنر، پسری دارد که به فلج مغزی مبتلا است. این خانواده در نشویل، ایالت تنسی زندگی میکنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
چارلی٬ تو پرتوی از نور خورشیدی. همه میخواهند از گرمای وجودت بهره ببرند٬ من هم همینطور. صندلی چرخدارت هرگز نمیتواند مانع تو شود و باورم نمیشود آنقدر خوشاقبالم که مادر تو باشم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«بعضیوقتها، بهترین کار همونیه که از قبل براش برنامهریزی نکرده بودی.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
چطور میشود به آدمبزرگها تفهیم کرد وقتی تااینحد به یکی از آرزوهایت نزدیک میشوی، چه حالوهوایی داری؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
«خُب، طبق گفتهٔ انجیل، هیچچیز توی این دنیا جدید نیست. به نظرم بهتره چیزی رو انتخاب کنی که حرفِ دلت رو میزنه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«من نمیخوام دادوبیداد کنم.»
«خوبه. پس فقط من دادوبیداد میکنم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
و میدانم نمیتوانم در این کشمکش پیروز باشم. وقتی پای عزیزانت وسط باشد، نمیتوانی درست بجنگی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«مامانت فقط میخواد بهت کمک کنه.»
«من نباید حق اظهارِنظر داشته باشم؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
تصمیم گرفتم همین کار را بکنم. کاری را انجام بدهم که خوب بلدم؛ حتی اگر برای دیگران مهم نباشد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
هیچکس با هیچکس حرف نمیزند، مگر اینکه باهم دوست باشند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
حجم
۲۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۲۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان