هیچکس با هیچکس حرف نمیزند، مگر اینکه باهم دوست باشند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بهتر است، اما هنوز عالی نیست.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«من که بچهکوچولو نیستم.» البته چون مامان دارد شلوارم را تنم میکند، این حرفم چندان هم درست به نظر نمیرسد.
«میدونم.»
«فکر نکنم بدونی.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
فکر کنم خانواده تا وقتی خانواده حساب میشود که همهچیز خوبوخوش باشد
𝐑𝐎𝐒𝐄
آدمها هرچه دلشان میخواهد بهت میگویند و بعد نظرشان را عوض میکنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«رباتها احساس تنهایی نمیکنن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
حتماً یک قبیله آدمِ عجیبوغریب مثل خودش را دور هم جمع میکرد تا باهم روی آمار و احتمالات کار کنند یا اسم تمام رئیسجمهورهای قبلی لیتوانی را حفظ کنند
𝐑𝐎𝐒𝐄
«فقط به حقایق علاقه دارم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
همیشه فکر میکردم مسابقهٔ ملکهٔ زیبایی مخصوص بچههای پنجسالهای است که مامانهای خُلوچِل دارند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
هیچوقت نتوانستم درست دعا کنم. منظورم این است که گاهی دعا میکنم؛ ولی فقط مواقعی که نزدیک است اتفاق بسیار بدی بیفتد، یا من فکر میکنم ممکن است بیفتد. فکر نکنم بهش بگویند دعا کردن!
𝐑𝐎𝐒𝐄