بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید! | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!

بریده‌هایی از کتاب جادو فروش؛ با ۵۵۵ تماس بگیرید!

نویسنده:اوبرت اسکای
امتیاز:
۴.۵از ۴۳ رأی
۴٫۵
(۴۳)
واقعیت این است که هر آنکه تابه‌حال زیسته؛ در میان فقدان‌ها و دل‌شکستگی‌ها زیسته. بله، شادی هست، اما هر انسانی دیر یا زود طعم غم را می‌چشد. دردکشیدن عجیب نیست. دوستان ناامیدت می‌کنند، کسی به تو خیانت می‌کند و همواره ممکن است عزیزی را از دست بدهی. آغازکردن داستانی زیر سایهٔ غم‌واندوه، آزاردهنده است. اما باید به یاد داشت که در پس هر سختی، ردّپایی از جادو پیداست.
Amaya:) ~
چرا اجازه می‌دیم گذشته این‌طوری فلجمون کنه؟
ناشناس خاص
«اگه فردا شادی رو پیدا کردی، یادت نره کدوم غم‌ها بودن که تو رو به اون رسوندن!»
ناشناس خاص
«اگه فردا شادی رو پیدا کردی، یادت نره کدوم غم‌ها بودن که تو رو به اون رسوندن!»
غزل
واقعیت این است که هر آنکه تابه‌حال زیسته؛ در میان فقدان‌ها و دل‌شکستگی‌ها زیسته. بله، شادی هست، اما هر انسانی دیر یا زود طعم غم را می‌چشد. دردکشیدن عجیب نیست. دوستان ناامیدت می‌کنند، کسی به تو خیانت می‌کند و همواره ممکن است عزیزی را از دست بدهی. آغازکردن داستانی زیر سایهٔ غم‌واندوه، آزاردهنده است. اما باید به یاد داشت که در پس هر سختی، ردّپایی از جادو پیداست.
غزل
«فهم و درک مردم دست من نیست. من مثل اون‌ها نیستم که از دنیا جایی بسازم که توش هیچ فرصتی برای پیشرفت و به‌چالش‌کشیدن آدم‌ها نباشه.»
ماه
«همیشه از اینکه توی دنیا این‌همه آدم هست و هر کدوم از ما، توی زندگی‌هامون این‌همه داستان داریم، تعجب می‌کنم.»
raana
کلارک گفت: «انگار بیشتر آدم‌های منطقی فکر می‌کنن جادوگرها واقعی نیستن.» اوزی موافق بود: «آره... ولی یه وقت‌هایی همین آدم‌های منطقی همه‌چیز رو خراب می‌کنن.»
raana
دلت نمی‌خواد روی آتیش گوشتی، چیزی کباب کنی؟» «بدم نمی‌آد.» «کلاغ نباشه فقط.» اوزی پرسید: «تو کلاغی؟» «آره فکر کنم.»
raana
اگه دنیا پُر باشه از آدم‌های ترسناکی که کلاغ کباب می‌کنن و پدرومادرها رو می‌دزدن، چی؟» «باید بری بیرون تا بفهمی! بعضی آدم‌ها بدجنس‌ان و بعضی‌ها خوبن. بدشانسی تو این بود که فقط بدجنس‌ها رو دیدی
raana
«چیزهای زیادی در این دنیا، برای جلب توجه شما در نبردند... تنها آن کسی برنده است که صادق باشد.»
لعل
«بدترین کاری که یه آدم می‌تونه بکنه اینه که حسرت گذشته‌ش رو بخوره.
لعل
«فهم و درک مردم دست من نیست. من مثل اون‌ها نیستم که از دنیا جایی بسازم که توش هیچ فرصتی برای پیشرفت و به‌چالش‌کشیدن آدم‌ها نباشه.»
لعل
کلارک گفت: «دنیا هنوز همونه. فقط جا برای پرواز، بیشتر شده.»
لعل
«امان از ابرهای ناآگاهی که جلوی هوش ما رو گرفته‌ن!»
لعل
اوزی خیلی تنها بود و قرار بود مدتی طولانی، همین‌طور تنها بماند. ‫تنهایی ترسناک است. ‫و ترسناک‌تر می‌شود اگر تنها باشی و هفت‌ساله و جز خودت کسی را نداشته باشی.
گربه سیاه ^⁠・⁠ェ⁠・⁠^
وقتی داشتند به‌طرف در می‌رفتند، اوزی پرسید: «من کی‌ام؟» «این از اون سؤال‌هاست که یه عمر باید زندگی کنی تا به جوابش برسی. انگار که از من بخوای برات خورشید رو توی روز اولی که دیدمش، توصیف کنم! تعریف من از خورشید ممکنه خیلی ساده و ابتدایی باشه. آدمیزاد اول باید زندگی کنه که بشه تعریفش کرد.»
daisy
«اگه محکم به هدفت بچسبی، هیچ مشکلی اون‌قدر بزرگ نیست که حل نشه.»
daisy
«اگه فردا شادی رو پیدا کردی، یادت نره کدوم غم‌ها بودن که تو رو به اون رسوندن!»
daisy
واقعیت این است که هر آنکه تابه‌حال زیسته؛ در میان فقدان‌ها و دل‌شکستگی‌ها زیسته. بله، شادی هست، اما هر انسانی دیر یا زود طعم غم را می‌چشد. دردکشیدن عجیب نیست. دوستان ناامیدت می‌کنند، کسی به تو خیانت می‌کند و همواره ممکن است عزیزی را از دست بدهی. آغازکردن داستانی زیر سایهٔ غم‌واندوه، آزاردهنده است. اما باید به یاد داشت که در پس هر سختی، ردّپایی از جادو پیداست.
daisy

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۸۸ صفحه

قیمت:
۱۲۹,۰۰۰
تومان