بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب سراب | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب شب سراب اثر ناهید ا. پژواک

بریده‌هایی از کتاب شب سراب

انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۶۹ رأی
۳٫۷
(۶۹)
زن وقتی توی بغل شوهرش خوابیده، نه شاه، تاجش به سرش است، نه درویش کشکولش به دوش. چیزی که این دو را گرم می‌کند پاکی و صداقت و سلامت هردو است. اگر خدایی نکرده یکی بلنگد، توی رختخواب پر قو هم که باشند، سردند.
tasniim :)
اگر لحظه‌های خوشی پایدار بودند، بهشت بود. اگر غم‌ها پایدار بودند، دوزخ بود. پس چون هر چه هست می‌گذرد، گویا برزخ همین جاست.
tasniim :)
و من وقتی قیافه پدرم را که در پنجاه سالگی، من یک ساله را بغل می‌کرده و سر کوچه و خیابان می‌رفته تجسم می‌کنم از پدرم بدم می‌آید. آخر او نفهمیده بود که من باید یتیم شوم؟ مردانی که در سن پیری بچه‌دار می‌شوند به نظر من به بچه‌های خودشان خیانت می‌کنند، چگونه راضی می‌شوند که در این دنیای وانفسا جگرگوشه‌شان را تنها رها و بی‌کس و کار و سرگردان کنند.
tasniim :)
الان فکر می‌کنم گریه و زاری مادر و من، بعد از مرگ پدر، از حماقت و نادانی‌مان بود. مادر روزی که زن مردی شد که بیست و پنج سال با او تفاوت سنی داشت، می‌بایست از همان لحظه می‌فهمید که بیست و پنج سال لااقل زودتر بیوه خواهد شد.
tasniim :)
وقتی زن سوءظن پیدا کند، دیگر به هیچ وسیله‌ای نمی‌توانی از دلش در آوری. قسم هم بخوری، باور نمی‌کند.
فانوس
به زندان قاضی گرفتار به که در خانه بینی به ابرو گره!
فانوس
به زندان قاضی گرفتار به که در خانه بینی به ابرو گره!
فانوس
از صحبت کردن راجع به شکم ابا داشتم. فکر می‌کردم آدم را کوچک می‌کند.
فانوس
برخاستم، تصمیم گرفتم، بلند شدم، نماز می‌خواندم، به درگاه الهی رو می‌آوردم، شاید همه گرفتاری‌ها و غم‌هایی که به سرم می‌ریزد از بی‌نمازی است، از حلال و حرام نشناختن است.
فانوس
زن خوب فرمانبر پارسا کنَد مرد درویش را پادشاه. ز
فانوس

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۴ صفحه

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۱۰%
تومان