بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شب سراب | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب شب سراب اثر ناهید ا. پژواک

بریده‌هایی از کتاب شب سراب

انتشارات:نشر آسیم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۶۹ رأی
۳٫۷
(۶۹)
چو شو گیرم خیالش را در آغوش سحر از بسترم بوی گل آید
روژینا
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
روژینا
آدمیزاد حتی قدرت تحمل افکار و اعمال خودش را ندارد، می‌ترکد، منفجر می‌شود
روژینا
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
روژینا
کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان پرتو حُسن تو گوید که تو در خانه مایی
روژینا
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد
روژینا
خیلی‌ها هستند یاد نمی‌دهند، بخیلند، همیشه فن آخر را برای خودشان نگه می‌دارند،
روژینا
پیر بشی اما عاجز نشی!
روژینا
ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب دردیست درد ما که مداوا نمی‌شود
روژینا
همیشه زن کوچک‌تر از شوهرش بوده. بوده که بوده، غلط بوده، احمقانه بوده، برای همین این همه زن بیوه دور و برمان پُر شده است. شوهر پیر و پاتال مُرده زن جوان آواره شده، بچه‌های نیم وجبی سرگردان شدند!
tasniim :)

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۴ صفحه

حجم

۴۶۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۷

تعداد صفحه‌ها

۵۷۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰
۱۰%
تومان