بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس

بریده‌هایی از کتاب تابستانی به رنگ اقیانوس

امتیاز:
۴.۸از ۲۴ رأی
۴٫۸
(۲۴)
هرییت گفت: «می‌دونستم خودشون حلش می‌کنن.» کَت گفت: «فکر می‌کردم دعواشون می‌شه. نمی‌خواستم جوجو، ندی رو خون‌دماغ کنه.» هرییت شانه بالا انداخت و گفت: «دعوا پیش می‌آد دیگه.» کَت سرش را تکان داد و گفت: «درمورد جوجو فرق می‌کنه. اون ناراحت می‌شه.» هرییت گفت: «می‌دونم مراقبش هستی. اما گاهی اینکه اجازه بدی خودش از پس کارهاش بربیاد هم یه‌جور مراقبت کردنه.»
«:Scarlet
کَت جواب داد: «اسم واقعی‌ش هِنری هست. اما وقتی دنیا اومد، به نظرم، شبیه یه جوجه بود، برای همین، جوجو صداش می‌کردیم. دیگه همین اسم روش موند.»
«:Scarlet
مِیکن با چشم‌های نیمه‌باز به اقیانوس خیره شده بود، انگار چیزی آن دورها می‌دید. او گفت: «جراح‌ها برنامهٔ کاری مشخصی ندارن. من خیلی وقت‌ها، قول‌هام رو زیر پا می‌گذاشتم. به گمونم، برای همینه که دیدن دلخوری تو برام سخته.» پس منظور مامان از اینکه گفته بود مِیکن هیچ‌وقت این دوروبر آفتابی نمی‌شود، همین بود. کَت پرسید: «خُب، درستش کردی؟ برنامهٔ کاری‌ت رو عوض کردی؟» مِیکن کلاه بیسبالش را پایین‌تر کشید و گفت: «من از قول دادن دست کشیدم.»
«:Scarlet
کَت یاد روزی افتاد که معلم کلاس سومش مفهوم بی‌نهایت را توضیح داده بود. بعضی از بچه‌ها در فهم معنای آن مشکل داشتند، اما کَت آن را سریع فهمید. مرگ، بی‌نهایت بود. مرگ در یک روز، یک ماه یا یک سال نمی‌گنجید. طوری وجود داشت که نمی‌شد برایش حدومرزی در نظر گرفت.
abookworm
کَت دلش می‌خواست خودش را به زمین بیندازد و بزند زیر گریه، مثل همان کاری که جوجو در فرودگاه کرده بود. فرقشان این بود که جوجو می‌دانست یک نفر هست که او را بغل کند، اما کَت نه. او همیشه خودش دست خودش را می‌گرفت تا از زمین بلند شود. باید می‌فهمید چطور اینجا هم همان کار را بکند.
abookworm
ماجراجویی آن چیزی نیست که از قبل انتظارش را داری.
𝐑𝐎𝐒𝐄
مرگ، بی‌نهایت بود. مرگ در یک روز، یک ماه یا یک سال نمی‌گنجید. طوری وجود داشت که نمی‌شد برایش حدومرزی در نظر گرفت.
𝐑𝐎𝐒𝐄

حجم

۶۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۶۶۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد