بریدههایی از کتاب باد در میان پرده های اتاق می وزید
۴٫۴
(۴۵)
بعضیوقتها بهتر است دیگران ما را قضاوت کنند. چون معمولاً ما انسانها برای ارزیابی و شناخت دقیق خود وقت نمیگذاریم. ولی دیگران این کار را خوب بلدند. آدمها بیشتر دیگران را تجزیه و تحلیل میکنند تا خودشان را. این را از من بپذیرد، زمانی که شخص تصمیم جدی به اصلاح خود بگیرد، دیگر زمانی برای انتقاد از دیگران پیدا نمیکند.
z.gh
بعضیوقتها بهتر است دیگران ما را قضاوت کنند. چون معمولاً ما انسانها برای ارزیابی و شناخت دقیق خود وقت نمیگذاریم. ولی دیگران این کار را خوب بلدند. آدمها بیشتر دیگران را تجزیه و تحلیل میکنند تا خودشان را. این را از من بپذیرد، زمانی که شخص تصمیم جدی به اصلاح خود بگیرد، دیگر زمانی برای انتقاد از دیگران پیدا نمیکند.
z.gh
وقتی چیزی یا کسی جزئی از ذهن ما میشود، هویت ما را میسازد. مثل پدر، مادر، سرزمین مادری، دوست یا حتی همسایه. دشمنی با آن، دشمنی با هویت خود و در واقع دشمنی با خود است. دشمنشدن با دیگری، دشمنشدن با خود را بهدنبال دارد. کسی که با خودش دشمن میشود، دیگر به خودش نمیتواند کمک کند. این پندار مسیحی که میگوید، دشمن خود را دوست بدار، درست است. برای اینکه آلوده نشویم دو راه وجود دارد، یا باید در مسیر آلودگی نباشیم یا باید دریا بود.
z.gh
اگر انسان تمام دوران زندگیاش را خوب پشت سر بگذارد، ترسش از مرگ یک ترس قابل کنترل میشود. گذشتهٔ خوب، انسان را به جلو میراند.
صائب
از نظر من بدترین چیز، انتظار طولانی برای حادثهٔ ترسناکی است که اصلاً مشخص نیست در آینده اتفاق بیفتد یا نه. برای انجام هر کاری اول از همه میبایست آمادگی انجام آن کار را داشته باشیم. ما انسانها با اینکه میدانیم یک روز میمیریم، ولی هرگز خودمان را برای مرگ آماده نمیکنیم.
z.gh
در آخر باید به دو چیز اعتراف کنم، اول اینکه خطرناکترین سفر، سفر به درون است و دوم اینکه جستجو در درون به اندازهٔ عمر خود آدمی زمانبر است.
زهرا۵۸
عمر هر انسانی سه قسمت خواهد داشت. قسمت اول در اشتباهات میگذرد. قسمت دوم هم در تلاش برای جبران اشتباهات قسمت اول خواهد گذشت و از قسمت سوم، زندگی شروع میشود.
زهرا۵۸
هر کسی که زندگی راحتی دارد، حتماً زندگی سختی داشته و مسیر سختی را هم پیموده است.
زهرا۵۸
انسان از جایی ضربه میخورد که انتظارش را ندارد. پس همیشه نباید منتظر اتفاقهای بیرون از خود بود.
زهرا۵۸
پی بردن به حقایق لازم است، ولی کافی نیست. پی بردن چیزی را حل نمیکند. پی بردن تازه شروع کار است.
زهرا۵۸
بزرگترین خیانتی که پدر و مادر میتوانند در حق فرزند بکنند این است که او را برای مشکلات زندگی آماده نکنند. ما برای زندگی کردن اصلاً آمادگی نداریم. ما از قبل آمادهٔ حوادث نیستیم و همین مسئله کار دستمان میدهد. ما زمانی میخواهیم شنا کردن را یاد بگیریم که در آب افتادهایم. انسان همیشه تاوان کارهای بد انجام دادهاش را نمیدهد، گاهی هم تاوان کارهایی را میدهد که میبایست انجامش میداد.
زهرا۵۸
برای آدمی که با توهماتش زندگی میکند، چیزی ترسناکتر و کشندهتر از حقیقت نیست. ولی این را هم باید پذیرفت که تلخترین دارو، حقیقت است.
زهرا۵۸
حقیقتی انسان را آزاد میکند که انسان جرئت رویارویی با آن حقیقت را داشته باشد. در غیر این صورت، حقیقت مثل یک ترن سریعالسیر از رویش رد میشود و لهاش میکند. حقیقت میتواند به اندازهٔ توهم، انسان را نابود کند.
زهرا۵۸
برای نترسیدن هم، باید خیلی ترسید.
زهرا۵۸
هرکسی به اندازهٔ شجاعتش شکست را قبول میکند. یک انسان شجاع با مشکلات درگیر میشود، ولی شکست را هم قبول میکند. او شکست را بهصورت یک پیشفرض قبولشده در ذهنش دارد. یک ترسو بهخاطر ترس از عواقب شکست، شکستش را تا لحظهٔ آخر و حتی پس از شکست هم قبول نمیکند. سماجت به خرج میدهد. پسری که سگ را دنبال میکرد، شجاع نبود. او توهم شجاعت داشت
زهرا۵۸
مهمتر از حل مشکل، نحوهٔ برخورد با مشکل است. چون نحوهٔ برخورد با مشکلات، شخصیت انسان را میسازد.
زهرا۵۸
پیامد بد خیالپردازی این است که انسان خودش را با واقعیات زندگی وفق نمیدهد، بلکه میخواهد واقعیات مطابق فکر او بشوند. در نتیجه بهجای اینکه به هدف زندگی پی ببرد، به بیهدفی و پوچی میرسد. خیالپردازیهای کودکانه ایراد دومی هم دارد. آن هم این است که بعضی از چیزهایی که از دوران کودکی به یاد میآید، ممکن است که واقعیت نداشته باشد و زاییده یا نتیجهٔ خیالپردازیهای کودکانه باشد.
زهرا۵۸
دو نوع انسان وجود دارد. اولی کسی است که در زندگی به مهمترین هدفش نرسیده است. احساسش این است که اگر به آن هدف نرسد، موجودی بیارزش است. برای این دسته از آدمها، معنیدار شدن زندگی در گرو رسیدن به مهمترین هدف زندگی است. دومی کسی است که به همهٔ هدفهای زندگیاش رسیده و دیگر هدفی برای رسیدن در ذهنش وجود ندارد. او یکنواختی ملالآوری را بهطور فزاینده در زندگیاش احساس خواهد کرد.
زهرا۵۸
کسی که حقیقت آزارش میدهد، فقط دروغ است که میتواند آرامش کند
زهرا۵۸
درونم همیشه آسمان آبی است و نسیمی خنک، برگ درختان بزرگ اطراف خانهٔ ما را بهآرامی تکان میدهد. گاهی هم چرخریسکی در درونم در اول بهار دارد برای خودش میخواند. صدای چرخریسک مثل صدای مادرم در ذهنم جریان دارد و این صدا برای من به اندازهٔ صدای مادرم زیباست. درونم دو فصل دارد. درونم یا بهار است یا ظهر تابستان.
زهرا۵۸
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان