بریدههایی از کتاب باد در میان پرده های اتاق می وزید
۴٫۴
(۴۵)
یک تابلو دایرهٔ آبیرنگی داشت که خودش را در پسزمینهای سفیدرنگ نشان میداد. اگر انتهای اتاق میایستادید میتوانستید دایرهٔ آبیرنگ را بهخوبی ببینید، ولی هرچقدر که به آن نزدیک میشدید، دایره کمرنگتر میشد و در فاصلهٔ خیلی نزدیک، تنها چیزی که میتوانستید ببینید یک صفحهٔ سفید خالی بود. مادر میگفت: دایرهٔ آبی، نماد هدف در زندگی انسان است. هر گامی که برای نزدیکشدن به هدف برمیداریم، در واقع گامی است که ما را یک قدم به بیهدفی نزدیک میکند. حقیقت این است که هدفی وجود ندارد.
زهرا۵۸
با اینکه ما در طبیعتی بکر زندگی میکنیم، ولی مردم ما نه در طبیعت فکر میکنند و نه به طبیعت فکر میکنند. آنها فقط به جان طبیعت میافتند.
زهرا۵۸
مادرم شکوفههای پرتقال را از روی زمین داشت جمع میکرد و من هم به اطرافم نگاه میکردم. انبوه درختان آنقدر زیاد بود که نمیتوانستم آسمان را ببینم. همهجا سبز به نظر میرسید و بوی شکوفههای پرتقال تمام فضا را پر کرده بود. آنقدر فضای باغ، خوشبو بود که فقط دوست داشتم نفس بکشم. انگار صحنهای از بهشت در ذهنم مجسم شده بود
زهرا۵۸
اگر چیزی که ما را زیر سلطهٔ خود میگیرد مانند ناخودآگاهمان عمل کند، محال و ناممکن است که به این زودیها علیهاش طغیان کنیم. حتی اگر آن چیز آسیب زیاد و جبرانناپذیری هم به ما وارد کند. منظورم از چیز میتواند دنیای صنعتی هم باشد.
زهرا۵۸
دنیای صنعتی و مدرن، سیستمگراست؛ یعنی در دنیای صنعتی اگر سیستم به خطر بیافتد، این فرد است که باید فدا شود تا سیستم زنده بماند. مثلاً همین شرکت شما اگر از لحاظ مالی دچار مشکل شود، نیروهای کارش را تعدیل میکند تا خودش بتواند سرپا بایستد. افراد باید قربانی خدای صنعتیای شوند که ساختهٔ دست خود ماست. صنعتیشدن بازگشت به بت پرستی است، منتها به شیوهای که به کسی برنخورد. مردم خوشبختی خود را بهطور غیرمستقیم یا مستقیم از همین خدای صنعتی میخواهند
زهرا۵۸
نبودش همیشه احساس میشود و الان بیشتر از همیشه نبودش را احساس میکنم. بچه که بودم فکر میکردم اگر مادرم روزی بمیرد همهچیز تمام میشود و آن روز، پایان دنیاست. آخر چرا باید آدمهای خوب بمیرند؟ مادرم در وصیتنامهاش نوشته بود که روی سنگ قبرش بنویسند: به من فکر نکن، به زندگی فکر کن.
زهرا۵۸
مادرم سخت مریض شد و زودتر از همه جمع ما را ترک کرد. به وقتش که بمیری یک داستان است و اینکه زود بمیری یک داستان دیگر. او خیلی زود رفت. بعد از فوت مادرم جهان در دو کلمه برایم خلاصه میشد: «زیبا» و «بیرحم».
مادر اثبات میکند برای بهترین و دوستداشتنیترین بودن فقط باید مادر بود. بهجرئت میتوانم بگویم که دیگر کسی در زمین و آسمان وجود ندارد که به اندازهٔ او توان بخشیدنم را داشته باشد. اگر خدا بندهٔ گناهکارش را نمیبخشد، مادر، پسر خطاکارش را میبخشد. فکر کنم عشق به مادر تنها عشقی باشد که با گذشت زمان زیاد میشود. اصلاً فرقی هم نمیکند که مادر، زنده باشد یا نباشد. عشق به مادر، روز به روز بیشتر میشود. چند سالی است که از فوت مادرم میگذرد با این حال احساس میکنم او را بیشتر از قبل دوست دارم و بیشتر از هر زمان دیگری دلم برایش تنگ شده است و این دلتنگی روز به روز هم بیشتر میشود. چیز عزیزی که برایش جایگزینی وجود نداشته باشد، غم از دست دادنش پایانی ندارد.
زهرا۵۸
همیشه فکر میکردم برای همهچیز وقت هست. اشتباه فکر میکردم، همیشه اینطور نیست. شاید این طرز تفکر از کودکی به من رسیده بود. چون در کودکی زمان زیاد است و درعینحال بهکندی هم میگذرد، لااقل من اینطور حس میکردم.
زهرا۵۸
مرد را دردی اگر باشد خوشست
زهرا۵۸
زمانی انسان درون و جزئی از طبیعت بود. اما الان از آن بیرون آمده و ارباب آن است. اربابی که فقط به دنبال بهرهکشی از رعیتش است.
زهرا۵۸
دردآورست است که یک انسان بیدرد بخواهد دردت را کم و کوچک نشان دهد.
زهرا۵۸
قدیمترها مو از یک سنی به بعد شروع به سفید شدن میکرد، ولی این روزها سفید شدن مو ربطی به سن و سال ندارد. در هر سنی ممکن است موهایتان سفید شود.
زهرا۵۸
بچه که بودم فکر میکردم کسی که زودتر به دنیا بیاید، زودتر هم میمیرد. الان که به آن فکر میکنم، میبینم کسی زودتر میمیرد که زود پیر میشود.
زهرا۵۸
همیشه دنبال چیزی میگردید که نمیدانید چیست؟ پس اجازه بدهید حرف آخرم را اول بزنم، رسیدنی در کار نیست. چیز مجهولی را که در زندگی جستجو میکنیم، نخواهیم یافت. اگر هم به آن برسیم، سریع رهایش میکنیم و بعد به خودمان میگوییم، این همانی نبود که دنبالش میگشتم.
زهرا۵۸
ترجیح میدهم همسرم را از قرنهای گذشته انتخاب کنم.
زهرا۵۸
فرار کردن همیشه آسانترین راه نیست،
زهرا۵۸
هراندازه که به برد فکر کنیم، همانقدر به باخت نزدیک میشویم.
زهرا۵۸
جسماً سیوسه سال دارم، ولی از لحاظ روحی روانی خودم را ششهفتساله احساس میکنم.
پزشک: میفهمم منظورتان چیست. خیلی از انسانهایی که درد و رنج روحی دارند، ممکن است از نظر افراد عادی، سالم به نظر برسند، ولی از نظر یک روانپزشک، حتماً ناسالم و بیمار به حساب میآیند. مثل خود شما. افراد دارای رنج روحی، بیشتر به دوران گذشته و کودکی خود فکر میکنند. زیگموند فروید به این پدیده «بازگشت» میگفت.
زهرا۵۸
هر چیزی که بخواهد انسان را ناامید بکند، او را امیدوارتر میکند و هر چیزی که بخواهد او را بترساند، او را شجاعتر میکند.
زهرا۵۸
زمانی که در ذهن سؤال وجود داشته باشد، آرامشی هم در کار نخواهد بود. گاهی به جواب نرسیدن هم میتواند کشنده باشد.
زهرا۵۸
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
حجم
۱۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۳ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان