بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختر شینا: خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دختر شینا: خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان

بریده‌هایی از کتاب دختر شینا: خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان

۴٫۷
(۱۲۲۸)
دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می‌رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس‌ها را بشوید، زن‌ها سربه‌سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند: «قدم! تو به کی شوهر می‌کنی؟!» می‌گفتم: «به حاج آقایم.» می‌گفتند: «حاج آقا که پدرت است!» می‌گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می‌خرد.»
ketabbaz
بچه‌ها صدایش را می‌شنیدند: «درس بخوانید. با هم مهربان باشید. مواظب مامان باشید. خدا را فراموش نکنید.»
هامان

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
۵۲,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۷
۸
صفحه بعد