خدا مرا ببخشد؛
مرگِ کودکِ همسایه را بهانه کردم؛
سخت در فراق یارم گریستم
Aysan
من نیامدهام با تو باشم،
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد؛
آتش میشود
اِمانوئل کِنت
در زدن را
از کلید داشتن
خوشتر میدارم
Aysan
من
نشانهیِ غیابِ تو،
من دلیلِ تنهاییام.
تنها نه،
من تنهاییام
Nuage
آخْ یارم،
روز را
هزارساعت کردی و
رفتی
Nika
من نیامدهام با تو باشم،
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد؛
آتش میشود
leoread
در سرزمینِ من
آغوشها
برای بدرقه گشوده میشوند
zaguli
تو سکوتِ لابهلایِ حرف هایِ منی،
از حرفهایم
آنچه نمیگویم؛
تویی
leoread
عشقِ من
لکهیآفتابیست
که بر فرشی افتاده باشد،
با شستوشو نمیرود،
فرش را برداری
نمیرود،
پنجره را ببندی
نمیرود،
پرده را کلفتتر بگیری
نمیرود.
این لکه
وقتی میرود
که خورشیدم رفته باشد
Aysan
گم شد
هر که به دنبال تو گشت
.