بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب محوِ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب محوِ اثر علیرضا  روشن

بریده‌هایی از کتاب محوِ

نویسنده:علیرضا روشن
انتشارات:نشر نون
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۳۳ رأی
۴٫۲
(۳۳)
خدا مرا ببخشد؛ مرگِ کودکِ همسایه را بهانه کردم؛ سخت در فراق یارم گریستم
Aysan
من نیامده‌ام با تو باشم، من آمده‌ام تو باشم. هیزم آتش نمی‌گیرد؛ آتش می‌شود
اِمانوئل کِنت
در زدن را از کلید داشتن خوش‌تر می‌دارم
Aysan
من نشانه‌یِ غیابِ تو، من دلیلِ تنهایی‌ام. تنها نه، من تنهایی‌ام
Nuage
آخْ یارم، روز را هزارساعت کردی و رفتی
Nika
من نیامده‌ام با تو باشم، من آمده‌ام تو باشم. هیزم آتش نمی‌گیرد؛ آتش می‌شود
leoread
در سرزمینِ من آغوش‌ها برای بدرقه گشوده می‌شوند
zaguli
تو سکوتِ لابه‌لایِ حرف هایِ منی، از حرف‌هایم آنچه نمی‌گویم؛ تویی
leoread
عشقِ من لکه‌ی‌آفتابی‌ست که بر فرشی افتاده باشد، با شست‌و‌شو نمی‌رود، فرش را برداری نمی‌رود، پنجره را ببندی نمی‌رود، پرده را کلفت‌تر بگیری نمی‌رود. این لکه وقتی می‌رود که خورشیدم رفته باشد
Aysan
گم شد هر که به دنبال تو گشت
.

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۴۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰
۵۰%
تومان