بریدههایی از کتاب فلسفه تنهایی
۳٫۲
(۱۴۵)
جوامعِ توتالیتری چنان سازمان داده میشوند که در آنها افراد امکانی برای حفظ حریم خصوصیشان پیدا نمیکنند. درواقع، در چنین جوامعی بالاترین میزانِ قابلِ تصورِ احساسمِ تنهایی رخ مینماید.
احسان
هایدگر عمدتآ بر وجهِ تیره و تاریک حالِ آدمی متمرکز شده است، اما بههرحال به سایرِ «حال» های آدمی هم میپردازد، مثلا شادی بیاندازهای که از حضور عزیزی به ما دست میدهد. (۱۷) در «حالِ» عشق جهان به روی ما همچون ابژهای گشوده میشود که در آن عشق میتواند رخ بدهد. این شادی فقط چیزی درباره عزیزمان بر ما فاش نمیکند، بلکه کلِّ جهان را] به گونهای دیگر [به ما مینمایاند، چون هر چیزِ دیگری را هم در پرتوِ این شادی است که تجربه میکنیم. ما همه به تجربه دریافتهایم که وقتی عاشق میشویم یا وقتی عشق میمیرد چگونه همهچیز در جهان جلوهای دیگر در چشمِ ما پیدا میکند. هایدگر میگوید این حرفِ چرندی است که عشق ما را کور میکند، بلکه بهعکس، عشق ما را وامیدارد چیزهایی را ببینیم که وقتی عاشق نبودیم نمیتوانستیم ببینیم. (۱۸) وقتی «حال» مان بد است بخشهایی از جهان بر ما فروبستهاند و مثلا از دیدن شادی دیگر به وجد نمیآییم
lordartan
میزانِ احساس تنهایی افراد مطلقآ بستگی به حس و حالتِ عاطفی افراد دارد،
farzanepoursoleiman
میتوان گفت همه افراد در درک و تجربه جهان تنهایند. وقتی داریم در میان صدها تن دیگر به یک سخنرانی گوش میدهیم به یک معنا با کلماتی که میشنویم تنها هستیم. در کنسرتی بزرگ که هزاران نفر حاضرند ما با موسیقی تنها هستیم، چون درک تجربه شخصمِ خود ما از آن موسیقی است که اهمیت دارد.
farzanepoursoleiman
سمیوئل باتلر آدم افسرده را شخصی توصیف میکند که به بدترین جمع جهان پرتاب شده است: «جمع خودش با خودش».
Zhraw
درد وقتی شدید میشود جهان و زبان ما را ویران میکند. درد کلام را خرد میکند و آدم حتی از گفتن آن هم عاجز میشود. درد شدید را نمیتوان با دیگران در میان گذاشت چون وقتی درد سراسر جان و جهان آدم را میگیرد دیگر جایی برای هیچ چیز دیگر باقی نمیگذارد.
spring
آدمی ممکن است با خویشتن خویش بیگانه شود بیآنکه متوجه آن باشد، ولی تنهایی چنین نیست، چون تنهایی نوعی احساس رنج و درد است که بر اثر اختلال در روابط فرد با دیگران پدید میآید. حسرت و اشتیاق جزئی جداییناپذیر از تنهایی است. حسرت و اشتیاق نوعی آرزومندی برای غلبه بر فاصله جسمی و روحی میان فرد و دیگرانی است که فرد به آنها سخت علاقه دارد. حسرت و اشتیاق درواقع تمنای حضور کسی است که اکنون غایب است، مثلا یک دوست یا یک خویشاوند، یا بچهای که گذاشته و رفته، یا پدر و مادر یا همسری که از دست رفته.
Ghasedaksheno podcast
در زندگی انسانی هیچ تضمینی وجود ندارد که نیاز ما به برقراری ارتباط با دیگران برآورده شود. برخی گهگاه تنها میمانند، برخی تقریبآ هرگز، و برخی دیگر اغلب اوقات. تنهایی گاهی در میانه زندگی روزمره رخ مینماید، و گاهی در بحبوحه بحرانهای حاد زندگی. همه ما با احساس تنهایی آشنا هستیم، اما همه ما به یک شکل آن را تجربه نمیکنیم. فقط در میان گروههای اقلیت است که احساس تنهایی به شکلی وخیم برای مدتی طولانی میپاید. درواقع، برخی افراد تنهایی را در موقعیتهایی چنان گوناگون و چندان زیاد تجربه میکنند که باید تنهایی آنها را رنجی مزمن به حساب آورد. از سوی دیگر، تنهایی گهگداری، با آنکه بیتردید آزاردهنده و دردناک است، قابل مدیریت است. در مقابل، تنهایی مزمن میتواند کل زندگی فرد را به خطر بیندازد.
Ghasedaksheno podcast
کلا آدمها میگویند در اوقاتی که با دیگران گذراندهاند خوشتر از زمانی بودهاند که در تنهایی سپری کردهاند، (۱۰) اما باز هم نظر افراد با هم تفاوتهای معناداری دارد. تنها بودن بهخودیخود نه بار معنایی مثبت دارد، نه بار معنایی منفی. همهچیز بستگی به نحوه تنها بودن دارد. تنها بودن ـبه حال خود ماندن ــ موقعیتی است که هم بهترین لحظات زندگی را شکل میدهد، هم بدترینهایشان را.
Ghasedaksheno podcast
نخستین باری که واژه «تنهایی» در مکتوبی در زبان انگلیسی آمده است در نمایشنامه کوریولانوس شکسپیر است که تنهابودنی مفرط را نشان میدهد. به همین دلیل ممکن است فکر کنید که تنهایی تا حد زیادی مترادف تنها بودن است و فیالواقع هم چنین فکری در میان ما شایع است که افرادی که احساس تنهایی میکنند تنهاتر هستند و افرادی که تنهاتر هستند بیشتر احساس تنهایی میکنند. اما چنانکه خواهیم دید، تنهایی، چه از نظر منطقی چه از نظر تجربی، ربطی به تنها بودن ندارد. آنچه درباره تنهایی مهم است شمار افرادی نیست که دوروبر آدم هستند، بلکه احساسی است که فرد از رابطهاش با دیگران دارد
Maede Doust
پس از آنکه آدمی به دو نیم شد هر نیمی در آرزوی رسیدن به نیمی دیگر شد. ازاینرو آن دو نیم دستانشان را به گرد یکدیگر حلقه میکردند و همدیگر را در آغوش میگرفتند و آرزوی بههمپیوستن و یکیشدن در آنان چنان بود که در همان حال میماندند و از گرسنگی میمردند و چون نیمی میمرد نیمِ دیگر به جستجوی آن نیمه دیگر میپرداخت و او را در آغوش میگرفت و آن دو در آن حال چندان میماندند تا جان میسپردند...(۳۳)
Maede Doust
نقصان ژنتیکی معینی در دریافتکنندههای اوکسیتوسین منجر به احساس تنهایی قویتری میشود.
کاربر نیوشک
هیچکس مسئولیتی درقبال احساس تنهاییاش ندارد، اما همه تنهایان درقبال مدیریت چنین احساسی مسئولند
کاربر نیوشک
آیا واقعآ آدم در خلوت و تنهایی بیشتر به حقیقت نزدیک میشود؟ به نظرِ من، نه. آدم در کنجِ خلوتش شاید بتواند به بینشی برسد که در غیرِ خلوت میسّر نیست، اما این خلوت در ضمن پردهپوشمِ سایرِ بینشها میشود. ما در خلوتِ خودمان نگاهِ «متفاوتی» به هستی و زندگی پیدا میکنیم، اما نه لزومآ نگاهی حقیقیتر.
کاربر نیوشک
دوستان بخشی از وجودِ شما را طلب میکنند؛ عشقِ شما همه وجودتان را طلب میکند.
Hosein_swe
زیمل مؤکدآ میگوید که تنهایی به معنای این نیست که جماعاتی وجود ندارند، بلکه به معنای این است که جماعات ایدهآل] که همبستگی کاملی داشته باشند[هرگز شکل نگرفتهاند.
کاربر ۱۱۸۹۶۲۱
هرچه فرد قدرت اعتماد بیشتری داشته باشد، کمتر تنهاست؛ و هرچه فرد کمتر توانایی اعتماد کردن داشته باشد، تنهاتر است.
Hosein_swe
خلوت بسی شیرین است
تا زمانی که
راهِ من بهسوی دیگران باز باشد
هرچه باشد، آدمی برای خودش نمیدرخشد.
حسین
«اندکاندک برایم مثل روز روشن شده است که عمومیترین نقص در نحوه آموزش و پرورشمِ ما این است که هیچکس یاد نمیگیرد و هیچکس تلاش نمیکند و هیچکس نمیآموزد که چگونه تابِ تحملِ خلوت و تنهایی را بیاوریم.»
حسین
فرد لیبرالی، بهنوبه خویش در رابطهاش با دیگران گرفتارِ این پارادوکس میشود که هم خواهانِ آزادی بیحدّومرز است و هم خواهانِ تعلّقِ اصیل.
Motazer_Vareth
حجم
۲۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۲۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۸۶,۰۰۰
۶۰,۲۰۰۳۰%
تومان