بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آوازی برای یک نهنگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آوازی برای یک نهنگ

بریده‌هایی از کتاب آوازی برای یک نهنگ

نویسنده:لین کلی
امتیاز:
۴.۷از ۳۳ رأی
۴٫۷
(۳۳)
بعضی‌ها آن‌قدر اعتمادبه‌نفس دارند که کسی نمی‌فهمد کودن هستند.
Book
اگه مردم اعصابت رو خرد می‌کنن، باید یه راه بهتری برای کنار اومدن باهاشون پیدا کنی.
Book
کسانی که خیلی دلشان بخواهد ارتباط برقرار کنند همیشه راهی پیدا می‌کنند.
Book
آوایش شبیه هیچ آوای دیگری نبود و هیچ نهنگی درکش نمی‌کرد؛ اما آوای خودش بود. شاید روی کاغذ خیلی چیز خاصی به نظر نمی‌رسید، اما باز هم شبیه شعرهای پدربزرگ بود
باران
من مثل بلو ۵۵ بودم. در فضای خالی اقیانوس فریاد می‌زدم و فرکانس صدایم آن‌قدر زیر بود که به هیچ‌کس نمی‌رسید.
Book
«از آنچه در راه است خبر ندارم، اما هر اتفاقی که بیافتد، با لبخند با آن مواجه خواهم شد.»
ヽ( ´¬`)ノپری
نهنگ‌ها بدون صدا نمی‌تونن راهشون رو توی دنیا پیدا کنن... اما برای ما فرق می‌کنه...
Raha.Sh
«گذشت زمان و فاصله، خاطرهٔ چیزی که از دست رفته رو کمرنگ می‌کنن.»
Raha.Sh
بعضی‌ها آن‌قدر اعتمادبه‌نفس دارند که کسی نمی‌فهمد کودن هستند.
ヽ( ´¬`)ノپری
گاهی آدم برای اینکه راهش را پیدا کند نمی‌تواند سر جایش بماند.
Book
«مشکل، صدای منحصربه‌فرد بلو ۵۵ است. بیشتر نهنگ‌ها آوایی با فرکانس سی‌وپنج هرتز و کمتر سر می‌دهند، درحالی‌که صدای این نهنگ به‌تنهایی حدود پنجاه‌وپنج هرتز است.» صدای آن‌ها فقط حدود بیست هرتز اختلاف داشت؛ ولی باز هم تفاوت بزرگی بود. نهنگ با زبانی حرف می‌زد که فقط خودش می‌فهمید. «به‌علاوه، آوای او الگوی منحصربه‌فردی دارد: حتی اگر نهنگ‌های دیگر بتوانند صدایش را بشنوند، حرفش را نمی‌فهمند. بلو ۵۵ به احتمال زیاد نمی‌توانست با پدر و مادر خودش ارتباط برقرار کند.»
روزنه های دانش
هیچ دوست یا خانواده‌ای نداشت که همراهشان شنا کند یا با آن‌ها حرف بزند.
روزنه های دانش
صدا زد و امیدوار بود کسی، هر کسی، صدایش را بشنود.
روزنه های دانش
بعضی‌وقت‌ها آدم باید بدونه کی وقتشه که تسلیم بشه و برگرده.
Book
مستقیم به من نگاه کرد. خیلی وقت بود این کار را نکرده بود.
روزنه های دانش
نمی‌دانستم چطور از دردم حرف بزنم.
روزنه های دانش
طوری از کنارش رد می‌شن که انگار وجود نداره. فکر می‌کنه هیچ‌کس درکش نمی‌کنه.
Book
«از آنچه در راه است خبر ندارم، اما هر اتفاقی که بیافتد، با لبخند با آن مواجه خواهم شد.»
Book
بعضی‌ها آن‌قدر اعتمادبه‌نفس دارند که کسی نمی‌فهمد کودن هستند.
booklover
دوباره با زبان اشاره گفتم: «خواهش می‌کنم. اصلاً می‌دونی اون رادیو چندتا لامپ خلأ داره؟» «نه، نمی‌دونم. چندتا؟» «من هم نمی‌دونم. حتماً بیشتر از چیزیه که لازم دارم. می‌خواستم توش رو نگاه کنم. تازه پایهٔ لامپ هم داره. با سیم و مبدل و دیافراگم و...» تریستان خندید و به نشانهٔ تسلیم دست‌هایش را بالا برد. این حرکت در زبان اشاره معنای «تسلیم‌شدن» داشت. «باشه، باشه، خیلی خب. اما بعدش چی؟ فکر نمی‌کنی مامان و بابا متوجه بشن؟»
پیگیری

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۶۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد