بریدههایی از کتاب ه ه ح ه
نویسنده:لوران بینه
مترجم:احمد پرهیزی
ویراستار:مهدی نوری، علیرضا اسماعیلپور
انتشارات:نشر ماهی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۶۴ رأی
۳٫۹
(۶۴)
در ۱۹۴۶، هنگام محاکمهٔ نازیها در دادگاه نورنبرگ، وکیل کشور چکسلواکی از ویلهلم کایتل، فرمانده ستاد مشترک ارتش آلمان نازی، پرسید: «اگر قدرتهای غربی از پراگ حمایت کرده بودند، آیا رایش باز هم در سال ۱۹۳۸ به چکسلواکی حمله میکرد؟» او چنین پاسخ داد: «خیر، بههیچوجه. ما از نظر نظامی به قدر کافی قوی نبودیم.»
هیتلر میتواند به هرکه دلش میخواهد بدوبیراه بگوید. اما واقعیت این است که فرانسه و انگلستان دری را به رویش گشودند که او کلیدش را نداشت.
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
کروفتا، وزیر امور خارجهٔ چک، گفت: «این شرایط را بر ما تحمیل کردند.
این بار نوبت ماست و فردا نوبت دیگران.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
«شما باید میان جنگ و بیشرفی یکی را برمیگزیدید. انتخاب شما بیشرفی بود. پس جنگ نصیبتان میشود.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
هیتلر از شادی این پیروزی در پوست خود نمیگنجید. همهٔ منشیهای خود را در آغوش کشید و به آنان گفت: «فرزندانم، امروز زیباترین روز زندگی من است! نام من در تاریخ جاودان خواهد شد. از من به نام بزرگترین آلمانیای یاد خواهند کرد که تاکنون پا به این جهان گذاشته است!»
Z.haji
جناب بِنِش در پراگ است، آسودهخاطر از اینکه هیچکس کاری به کارش ندارد، چون فرانسه و انگلیس پشت سرش هستند (قهقههٔ ممتد جمعیت).
Z.haji
پدرم برایم شرح داده بود که در زمان جنگ، اسلواکها همدست نازیها شدند، اما اهالی چک مقاومت کردند
Z.haji
هایدریش از سالها پیش به مدیران بخشهای مختلف مجموعهاش دستور داده بود دربارهٔ مسئلهٔ یهود تحقیق کنند. وی هربار چنین پاسخهایی دریافت میکرد:
پیشنهاد میشود یهودیان از امکانات حیات محروم شوند، البته نهفقط در حوزهٔ اقتصاد. آنان نباید در آلمان هیچ آیندهای داشته باشند. نسل سالخوردهٔ یهودیان اجازه خواهند داشت در اینجا در آرامش بمیرند، اما وضع جوانانشان فرق میکند. باید آنها را به مهاجرت ترغیب کرد. دربارهٔ روش کار نیز باید گفت که یهودستیزی در قالب نزاعهای خیابانی شیوهای مردود است. موشها را نه با هفتتیر، که با سَم و گاز میکشند.
محمدرضا
یهودیان برای دریافت مجوز مهاجرت باید پروندهای قطور، شامل تودهای از اسناد و مدارک، تدارک میدیدند. وقتی پروندهشان تکمیل میشد، میتوانستند به دفتر مهاجرت یهودیان بروند تا مدارکشان را روی تسمهنقاله بگذارند. هدف حقیقی این فرایند غارت تمامی املاک آنها در کمترین زمان ممکن بود. درواقع نازیها میخواستند آنان، پیش از ترک کشور، تمام دارایی قانونیشان را واگذار کنند. یهودیان، در انتهای تسمه، گذرنامهای را از درون سبدی برمیداشتند.
بدین ترتیب، پنجاه هزار یهودی اتریشی، پیش از آنکه درها به رویشان بسته شود، از دام هیتلر رستند. در آن دوران، این راهکار بهنوعی مایهٔ رضایت همگان بود: یهودیان خشنود بودند که چنین راحت و ارزان جان به در میبرند و نازیها نیز به غنایمی هنگفت چنگ میانداختند. در برلین، هایدریش این عملیات را یک موفقیت میشمرد. تا مدتی نیز مهاجرت همهٔ یهودیان رایش را راهکاری واقعگرایانه و بهترین راهحل برای «مسئلهٔ یهود» میدانستند.
محمدرضا
«هایدریش، هوش وحواس هیملر
محمدرضا
میلان کوندرا در کتاب خنده و فراموشی تلویحآ میگوید از نامگذاری شخصیتهای داستانهای خویش شرم دارد و اگرچه این شرم در رمانهایش، که پر است از نامهایی چون توماژ، تامینا و تِرِزا، چندان محسوس نیست، به شکل شهودی میتوان منظور دقیقش را دریافت: «آیا میتوان چیزی مبتذلتر از نویسندهای یافت که به سبب دغدغهٔ بچگانهٔ واقعنمایی یا در بهترین حالت برای آسانترکردن کار خود، با اختیار تام، نامی ساختگی را بر شخصیتی ساختگی میگذارد؟»
ابراهیم سعیدی نژاد
هایدریشِ نوجوان میخواست شیمیدان شود و والدینش رؤیای موسیقیدانشدن فرزندشان را در سر داشتند. اما در ادوار بحرانی، تنها شغل مطمئن عضویت در ارتش است.
mimbaran
حجم
۵۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
حجم
۵۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۸۰ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۳۰%
تومان