بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
علی در قلب هرآنکس که دربرابر ستمگران نعره میکشد و درمقابل ضعیفان و مظلومان به لرزه میافتد، خیمهای به پا کرده است. علی تا آخرین روزی که آفتاب بر زمین میتابد و جهان برقرار است، چون رودی جاری خواهد بود، همانگونه که معاویه چنین خواهد بود و جنگ میان این دو، جنگی است که از نزاع هابیل و قابیل آغاز شده و تا قیامت ادامه خواهد داشت.
ویکتور~هوگو~هستم
حال، آیا این بیابان و این صحرا و این دو سپاه، در ادامهٔ همان نبرد و آن دو سپاه نبود؟ نبردی که از ذهن و روح و روان او به این صحرای لایتناهی کشیده شده و میان او و پدرش جدایی افکنده است؟
ویکتور~هوگو~هستم
بغض گلوی امام را فشرد و درد بر سینهاش سنگینی کرد و چشمش از اشک لبریز شد. امّا حاشا که او در انظار این نامردمان اشک بریزد و بسیاری از این مردمان را به چنین ضعفی خرسند کند. پس خودش را نگاه داشت تا شبی به چاهی تنها و عمیق دست یابد و دردها و زخمهایش را در آن سرازیر کند.
saeed
هشام دائم به او میگفت: «نیکیکردن جز آنجا که سودی نهفته باشد، حماقت است؛ اگر از تو نترسند فرمانت نمیبرند؛ آنکه قدرت ندارد، شرافت ندارد...» و حوراء در گوش دیگرش زمزمه میکرد: «پسرم! نیکی چیزی نیست جز احسان در حق خودت؛ اگر تو را دوست داشته باشند، فرمانت میبرند؛ آنکه شرافت دارد، قدرت دارد...»
فهیمه
هشام دائم به او میگفت: «نیکیکردن جز آنجا که سودی نهفته باشد، حماقت است؛ اگر از تو نترسند فرمانت نمیبرند؛ آنکه قدرت ندارد، شرافت ندارد...» و حوراء در گوش دیگرش زمزمه میکرد: «پسرم! نیکی چیزی نیست جز احسان در حق خودت؛ اگر تو را دوست داشته باشند، فرمانت میبرند؛ آنکه شرافت دارد، قدرت دارد...»
فهیمه
هشام دائم به او میگفت: «نیکیکردن جز آنجا که سودی نهفته باشد، حماقت است؛ اگر از تو نترسند فرمانت نمیبرند؛ آنکه قدرت ندارد، شرافت ندارد...» و حوراء در گوش دیگرش زمزمه میکرد: «پسرم! نیکی چیزی نیست جز احسان در حق خودت؛ اگر تو را دوست داشته باشند، فرمانت میبرند؛ آنکه شرافت دارد، قدرت دارد...»
فهیمه
ما هیچگاه حریف شمشیر علی نخواهیم شد، امّا حکومت او سه نقطهضعف دارد که به سود ما خواهد بود.»
معاویه با شوق گفت: «آه عمرو چه ضعفی؟ بگو.»
«ضعف نخست او این است که علی مردم را آگاه میکند و سپس به جنگ با ما دعوت مینماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیدهای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد.
saeed
وقتی مردمان ستمبریِ خود و ستمگری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند. جهل و ترس را شاید علاجی باشد، امّا عادت را هرگز.»
Alone Mm
«آیا تو نیز به راه پدرت هستی؟»
ابراهیم به پدرش نگاهی کرد و پاسخ داد: «فرزندان را نشاید که راهی جز راه پدرانشان روند، عموجان. همانگونه که مهاجر و منصور چنیناند.»
سلیم آهی کشید و گفت: «این جمله را سالها پیش از پدرت نیز شنیدهام، درحالیکه انسان را نشاید که راهی جز حق بپیماید. چشم بگشا و دریاب حق در کدامین سوست. بیندیش که به جنگ فرزند رسول خدا آمدهای
الف. میم
اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است
پژمان قریب
از این پس نام و سنّت و سیرهٔ حسین خواب و خوراک و آسایش از شما و آیندگانتان خواهد ستاند. دیروز سرش را از تن جدا کردید و از امروز با کلامش باید بجنگید که حنجرهها را میتوان برید ولی فریادها را هرگز
Negin
برو و تمام عمر با خاندان علی باش.
Negin
مرد با صدایی دردآگین گفت: «چه درست گفت عمار... پس از بیست سال... تنها پس از بیست سال»
«پس از بیست سال چه؟»
«تنها بیست سال از علی گذشته و مسلمین قصد جان فرزندش را کردهاند... بهخدا سوگند آنچه عمار وعده داده و علی از آن سخن گفته بود واقع شد. کربلا میوهٔ درختی است که پس از پیامبر کاشته شد و در صفین قد برافراشت و شاخه دواند و تنومند گشت.»
mohdiu
«تو برای کار دیگری به تعقیب من آمدهای پسر عاص. دست از فریب بدار.»
صدای قهقههٔ عمرو در کوه پیچید. هشام همانگونه که به مسیر رفتن فرزندش خیره بود، گفت: «پیش از این نیز مرا فریفتی و بندهٔ پسر هند کردی.»
«آه هشام... آدمی وقتی در جنگ با خویش قرار میگیرد ناتوانترین موجود است. من و تو خوب میدانستیم این معرکه چگونه مردابی است. ولی گاه خودمان را فریب دادیم تا راه را بر آرزوهایمان سد نکنیم و گاه که عاجز میشدیم، آرزو میکردیم کسی سر برسد و فریبمان دهد. برای همین است که تمجیدهای دروغین را به سرزنشهای باارزش ترجیح دادهایم.»
mohdiu
نزدیکی به علی فقط دیدار او نیست بلکه چون او زیستن و اندیشیدن، چون او خویش را برای هدایت مردمان وقفنمودن است، وگرنه بسیارند که صبح و شام با علیاند، حتی در سپاه اویند ولیک از او چون زمین و آسمان فاصله دارند، همچون تو که در سپاه معاویهای ولی روحت از او فاصله گرفته است. علی در قلب هرآنکس که دربرابر ستمگران نعره میکشد و درمقابل ضعیفان و مظلومان به لرزه میافتد، خیمهای به پا کرده است. علی تا آخرین روزی که آفتاب بر زمین میتابد و جهان برقرار است، چون رودی جاری خواهد بود، همانگونه که معاویه چنین خواهد بود و جنگ میان این دو، جنگی است که از نزاع هابیل و قابیل آغاز شده و تا قیامت ادامه خواهد داشت.»
sskia
معاویه از تختش فرود آمد و گفت: «نیک میدانی که با پیوستنت به علی چه خسرانی کردی؟ پدر و عشیرهات را از خودت خشمگین نمودی و پدرِ همسرت را نیز رویگردان ساختی. بهراستی نزد علی چه بود که نزد من نیافتی؟ آیا من تو را با اینکه جوان بودی به فرماندهی سپاهیان خود نگماشتم؟ در تکریم تو قصوری کردم و مجاهدتهای تو را پاس نداشتم؟»
«خیر امیر. تو به من بخششهای فراوان نمودی امّا...»
«امّا چه؟»
«تو امروز میبخشی تا فردا بستانی، دنیا را ارزانی میداری تا آخرت را تصاحب نمایی و جسم را فربه میکنی تا روح را بندهٔ خود گردانی.»
mohdiu
پیرمرد ادامه داد: «اسلام را مغزی است و پوستی. ظاهری است و باطنی. معاویه بر ظاهر فریبندهٔ آن حکومت بنا کرده است و علی بر مغز و باطن آن. هردو امّا بهنام خدا و رسولش.
mohdiu
هرچند معاویه پرداختن به تجارت را بر لشکریان ممنوع کرده بود، نهتنها مانعی بر سر ثروتاندوزی هشام و امثال او قرار نمیداد، بلکه همیشه سعی میکرد با بذل و بخششهای بیحدوحصر در آتش حرصشان هیزم بریزد و آنان را به خود وابستهتر گرداند. چراکه اعتقاد داشت انسانها به هر میزان که در لذات دنیا فرو میروند، ضعیف و اهلی میگردند.
mohdiu
آری محبوبم. جهان امروز نیز سرشار از زئوسهایی است که زندگی را بر مردمان تنگ کرده و در تاریکی جهل فرو بردهاند و در این میان علی پرومتهای است که مردمان در جستوجوی اویند.
khaki.narges
نمیدانم تابهحال چقدر از پرومته شنیده و خواندهای؟ همانکه در اساطیر و افسانههای یونان به خدای آتش مشهور است.
khaki.narges
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان