بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجیستریوم؛ جلد دوم | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجیستریوم؛ جلد دوم

بریده‌هایی از کتاب مجیستریوم؛ جلد دوم

۴٫۹
(۳۳)
استاد روفوس که خیلی جدی به آرون نگاه می‌کرد، گفت: «و متعادل‌ساز هَرج‌ومَرج چیه؟» آرون گفت: «کال، یعنی منظورم اینه که متعادل‌ساز من کاله. نه‌اینکه برای همه کال باشه ها! ولی متعادل‌ساز هَرج‌ومَرج یه انسانه. فقط... همیشه کال نیست.»
StarShadow
هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست.
StarShadow
شاید کال آن‌قدر باهوش نبود که به چنین فکری بیفتد، اما آن‌قدرها هم خنگ نبود که با این حرف مخالفتی کند.
StarShadow
استاد روفوس گفت: «حالا می‌فهمم وقتی پدرت اومده بود ببیندت، چرا نمی‌خواستی بری پیشش.» کال جواب نداد. بزرگ‌ترها استعداد عجیبی در بیان بدیهیات داشتند و هربار که چیزی را می‌فهمیدند، باید آن را به تو می‌گفتند.
StarShadow
خشم زیادی سینهٔ کال را شکاف می‌داد. تامارا یک آدم غیرقابل اعتماد و وحشتناک بود. کال انتظار داشت که دوستانش از دستش عصبانی شوند، اما توقع نداشت به او خیانت کنند. رگه‌های آتشینِ درد پایش را فرا گرفت. کال سُر خورد و دو زانو به زمین افتاد. او فقط برای یک لحظه آرزو کرد ای‌کاش دو پای سالم داشت و می‌توانست دردش را فراموش کند. برای به‌دست‌آوردن سلامتیِ پاهایش، حاضر بود چه کاری انجام دهد؟ حاضر بود آدم بکشد؟ حاضر بود ستون امتیازات ارباب شرور را نادیده بگیرد؟
StarShadow
استاد روفوس که کنار کال نشسته بود، گفت: «مسئلهٔ مهم اینجاست که باید یاد بگیرین همیشه شرایط رو کنترل کنین. باقی آدم‌ها به آتش واکنش نشون می‌دن، ولی اگه شما کنترل‌گرِ داستان باشین، قدرت دست شماست.» این جمله به‌شکل آزاردهنده‌ای شبیهِ حرفی بود که آلاستر در تابستان به او زده بود: بهترین راهی که می‌تونیم از شرّ وراجی‌های همسایه‌ها در امان باشیم، اینه که شرایطی رو که ممکنه هوک رو ببینن، خودمون کنترل کنیم. اکثراً گمان می‌کردند که دوران آموزش آلاستر در مجیستریوم بر او تأثیری نگذاشته است؛ اما به‌هرحال، استاد او هم روفوس بوده.
StarShadow
هیچ خیانتی بدتر از خیانت رفیق نیست
KAVİON
بذار مرده‌ها مرده بمونن.»
اِملی کتابدار کوچک
آدم نمی‌تواند هیولایی را بکشد که درون خودش است.
pari
پایان نزدیک‌تر از چیزیه که فکرش رو بکنی
کاربر ۱۶۶۶۰۰۵
پیشخدمت گفت: «آقای دوینتر، شما این پسر رو می‌شناسین؟» جاسپر جرعه‌ای از نوشیدنی‌اش را سر کشید و با چشم‌های قهوه‌ای‌رنگش سرتاپای کال - از موهای به‌هم‌ریخته تا کتانی‌های کثیفش - را وَرانداز کرد. جاسپر گفت: «تاحالا تو عمرم ندیده‌مش.» احساسات مثبت کال نسبت به جاسپر، در یک لحظه دود شد و به هوا رفت. «جاسپرِ دروغگو...»
𝓑𝓸𝓸𝓴
انگار خودمون رو آتیش زدیم و بعدشم تو گِل غلت زدیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
کال گفت: «پولدارن؟ خُب، حداقل تو یهو اینجا سَروکله‌ت با لباس راحتی پیدا نشده.» آرون نیشش باز شد و گفت: «تو همیشه خوب بلدی چطوری با ورودت جلب‌توجه کنی.» کال متوجه شد که منظور آرون، ملاقاتشان در آزمونِ آهنی بود. کال در آن آزمون جوهر یک خودکار را روی آرون خالی کرده بود.
𝓑𝓸𝓸𝓴
کال گفت: «باید بکشیمش.» هوک غُرغُر کرد. آرون با هشدار گفت: «استاد روفوس رو؟» کال گفت: «نه! معلومه که استاد روفوس نه! جاسپر رو! جسدشم زیر یه‌عالمه سنگ پنهون می‌کنیم. کی می‌فهمه؟» تامارا گفت: «کال، احمق نشو!» کال پیشنهاد داد: «هوک می‌تونه ترتیبش رو بده.» هوک با شنیدن صدایش برگشت و مشتاقانه منتظر شد. بااینکه گرگ هَرج‌ومَرج‌زده در تابستان حسابی گنده شده بود، کال مطمئن نبود بتواند کسی را بکشد؛ اما قطعاً می‌توانست جاسپر را بیرون مجیستریوم فراری دهد و چند دور دنبال او بدود. جاسپر با ناله گفت: «اون‌وقت من بیمارِ روانی‌ام؟»
=o
تو من رو آفریدی... چرا داری نابودم می‌کنی؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
انگار تنها تفاوت آدم‌های دنیا، در کوتاه و بلند بودن فهرست کارهای شرورانهٔ آن‌ها بود.
اِملی کتابدار کوچک
گوش‌های کال زنگ زد: یکی از شماها شکست می‌خوره، یکی‌تون می‌میره، یکی‌تون هم قبلاً مرده. حرف او حالا دیگر برای کال معنا داشت، چون می‌دانست کدام‌یک از آن سه نفر است؛ کالم هانت قبلاً مرده بود!
ومبت بدعنق
«خُب، حالا معمای دوم... من خسته‌ت می‌کنم، ولی وقتی‌که می‌رم، تو غصهٔ از دست دادنم رو می‌خوری. تو می‌تونی من رو بکشی، ولی من هیچ‌وقت نمی‌میرم.» کال با خودش فکر کرد: خودِ دشمن! اما این اصلاً جواب خوبی برای یک معما نبود؛ بود؟ آن‌ها به هم نگاه کردند. این‌بار تامارا گفت: «زمان.»
پسری که زنده ماند
«من این‌قدر ترسناکم که خودمم دارم می‌ترسم...»
𝐑𝐎𝐒𝐄
هر زهری، خودش یه‌جور پادزهره، فقط بستگی به میزانش داره
𝐑𝐎𝐒𝐄

حجم

۴۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۴۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد