بریدههایی از کتاب مجیستریوم؛ جلد اول
نویسنده:هولی بلک، کاساندرا کلر
مترجم:محیا کمالوند
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۹۱ رأی
۴٫۵
(۹۱)
بعضی وقتها آدمها خود واقعیشون رو نشون نمیدن.
🕊️📚kerm ketab
میگن چشمها پنجرهٔ روحن
Sani and Eli
هر سه از هیجان فریاد کشیدند. تامارا فریاد کشید، چون خوشحال بود. آرون فریاد زد، چون از خوشحالی دیگران خوشحال بود و کال فریاد زد، چون مطمئن بود قرار است بمیرند.
pari
گاهی وقتها بهترین راه، سریعترین راه نیست.
Sani and Eli
کال کلمات پدرش را به یاد آورد و لرزه بر اندامش افتاد. لرزهای که هیچ ربطی به سرمای بیرون نداشت.
تو نمیدونی چی هستی.
میسا
آرون گفت: «خطرناکه خب! الان اینقدر حوصلهت سر میره که میمیری.» کال نیشش باز شد
میسا
آتش تمایل به سوزاندن دارد. آب تمایل به جاری شدن دارد. هوا تمایل به بالا رفتن دارد. خاک تمایل به پیوند دادن دارد. هرجومرج تمایل به بلعیدن دارد.
خخخخخخ
جوهر آبیرنگ از نوک خودکار فوران کرد. کال سعی کرد انگشتش را جلوی جایی بگیرد که فکر میکرد ترک خورده و جوهر از آن سرازیر شده بود... این کار فایدهای نداشت و فقط باعث شد فشار فوران جوهر بیشتر شود.
za za
آرون با ناامیدی سر تکان داد و از کال پرسید: «چرا مثل عوضیها رفتار میکنی؟»
کال با تندی جواب داد: «آخه تو هیچوقت عوضی نیستی. من هم مجبورم جای دوتامون عوضیبازی دربیارم.»
کاربر ۴۴۶۳۵۹۵
آب میخواهد جاری شود، هوا میخواهد بالا برود، خاک میخواهد پیوند بدهد و هرجومرج میخواهد ببلعد.
کاربر ۱۶۸۲۷۸۴
بستری شدن در درمانگاه بهخاطر جراحاتی که بابت فوقالعاده بودن نصیب یک نفر میشد، کاملاً با بستری شدن بهخاطر حماقت فرق داشت.
𝐑𝐎𝐒𝐄
«متأسفم کال، ولی واقعاً چه فکری پیش خودت کردی؟ تازه، تو کندهٔ درخت سلیا رو دزدیدی. بماند که اون به هر صورت از تو خووووووشش میآد.»
کال وحشتزده اعتراض کرد: «چی؟ شوخی میکنی دیگه؟»
تامارا نیشخند زد: «خوشش میآد. تو حتی اگه با تنهٔ درخت تو سرش بزنی، باز هم همهش میگه، کال تو چقدر جادوگریت خوبه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«کی دلش خواست آدم باشه؟ آدمها دلشکسته میشن. استخونهای آدمها میشکنن. پوست آدمها پاره میشه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«چرا مثل عوضیها رفتار میکنی؟»
کال با تندی جواب داد: «آخه تو هیچوقت عوضی نیستی. من هم مجبورم جای دوتامون عوضیبازی دربیارم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
هیچ چیزی جز عدم تمرین کافی خودش مانعش نبود.
𝐑𝐎𝐒𝐄
نمیتونیم تا ابد منتظر چیزی بشینیم که ممکنه اصلاً اتفاق نیفته.
𝐑𝐎𝐒𝐄
نمیگم بهش اعتماد دارم! فقط نمیخوام بیدلیل بترسم
𝐑𝐎𝐒𝐄
سعی کرد نگران چیزی که هنوز اتفاق نیفتاده بود، نباشد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بالاتر از سیاهی که رنگی نیست
𝐑𝐎𝐒𝐄
من فقط یه جا وایسادم تااینکه یادم افتاد باید بدوم. بعدش هم یهو یادم افتاد که نمیتونم بدوم
𝐑𝐎𝐒𝐄
حجم
۵۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۵۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰۵۰%
تومان