هر کسی میفهمید وجودش آنقدر ناخوشایند است که برای آدمها به مجازات میمانَد، حالش خراب میشد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
مادر و پدرها هرچی رو که دوست دارن بشنون، میشنون و هرچی رو که دلشون بخواد باور کنن، باور میکنن.
𝐑𝐎𝐒𝐄
کال با خودش گفت: «آتش میخواهد بسوزاند، آب میخواهد جریان یابد، هوا میخواهد بالا برود، خاک میخواهد پیوند بدهد، هرجومرج میخواهد ببلعد و کال میخواهد زنده بماند.»
آنی
من آدمی که میگی نیستم. شاید میخواستم باشم، اما نیستم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
آرون گفت: «بس کنین، با هردوتاتون هستم. با دعوا کردن که به جایی نمیرسیم.»
کال گفت: «آره، پشت سر تو راه بیفتیم حتماً به یه جایی میرسیم، فقط اون یه جایی احتمالاً کرهٔ ماهه.»
آرون با ناامیدی سر تکان داد و از کال پرسید: «چرا مثل عوضیها رفتار میکنی؟»
کال با تندی جواب داد: «آخه تو هیچوقت عوضی نیستی. من هم مجبورم جای دوتامون عوضیبازی دربیارم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
من بابت خارقالعاده بودنم ازتون معذرت میخوام!
𝐑𝐎𝐒𝐄
«جادوگرها از عناصر آب و خاک و هوا و آتش و حتی خلأ استفاده میکنن. نیستی منبع قدرتمندترین و وحشتناکترین جادوی تاریخ، یعنی جادوی هرجومرجه
Sani and Eli
دلخوشی غمانگیزی بود، اما بههرحال دلخوشی بود.
𝐑𝐎𝐒𝐄
من نه به قوانین اهمیتی میدم نه به ظاهر. نمیخوام از اون آدمهایی باشم که فقط یه کاری میکنن که بقیه بهبه و چَهچَه کنن. میخوام کار درست رو انجام بدم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بههرحال به دردسر میافتیم. فقط بحث اینه که چقدر قراره به دردسر بیفتیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄