بریدههایی از کتاب مجیستریوم؛ جلد اول
نویسنده:هولی بلک، کاساندرا کلر
مترجم:محیا کمالوند
انتشارات:انتشارات پرتقال
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۵از ۹۱ رأی
۴٫۵
(۹۱)
هر سه از هیجان فریاد کشیدند. تامارا جیغ کشید، چون خوشحال بود. آرون فریاد زد، چون از خوشحالی دیگران خوشحال بود و کال فریاد زد، چون مطمئن بود قرار است بمیرند!
𝐑𝐎𝐒𝐄
«من همهش به خودم میگفتم که مثل پدرم و خواهرم نمیشم. به خودم میگفتم هرگز چنین خطری نمیکنم. میخواستم به خودم ثابت کنم که میتونم همه کاری رو درست انجام بدم و زیرآبی نَرَم و بااینحال، باز هم بهترین باشم... ولی زدم توی جاده خاکی و به شما هم یاد دادم. هیچی رو هم نتونستم ثابت کنم.»
آرون گفت: «این رو نگو. تو امشب یه چیزی رو ثابت کردی.»
تامارا فینفین کرد و گفت: «چی رو؟»
کال اشاره کرد: «که جاسپر با پودینگ لای موهاش خوشقیافهتره.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
از خودش پرسید، اگر یک هفته قبل کسی به او میگفت قرار است در یک غار زیرزمینی بنشیند و ماسه بخورد، چه فکری پیش خودش میکرد؟
𝐑𝐎𝐒𝐄
دختر بیچاره مجبور بود همخانهٔ الاغی مثل جاسپر باشد.
𝐑𝐎𝐒𝐄
میتونین شکل هر چیزی رو تغییر بدین، ولی ماهیتش رو نه
𝐑𝐎𝐒𝐄
اگه بتونی پرواز کنی، دیگه مهم نیست که نمیتونی بدوی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
از هیچی، یه چیز میسازن
𝐑𝐎𝐒𝐄
این آزمونِ سنجش توانایی شما در کنترل جادوتونه. قراره از عنصر هوا استفاده کنین. لطفاً همهٔ تمرکزتون رو بذارین روی کاغذِ روی میزتون تا بتونین بدون دست زدن بهش و فقط با انرژی ذهنی، از روی میز بلندش کنین. صاف بیاریدش بالا و نذارین اینور اونور بره یا بیفته. وقتی تونستین کارِتون رو تموم کنین، لطفاً بلند شین و اینجا جلوی کلاس کنار من بایستین.»
خیال کال راحت شد؛ کل کاری که باید میکرد، این بود که نگذارد کاغذ به هوا بلند شود؛ و این هم به نظر کار خیلی راحتی میآمد. اصلاً او همهٔ زندگیاش را صرف این کرده بود کاری نکند که کاغذها در کلاس به پرواز دربیایند!
𝐑𝐎𝐒𝐄
بستری شدن در درمانگاه بهخاطر جراحاتی که بابت فوقالعاده بودن نصیب یک نفر میشد، کاملاً با بستری شدن بهخاطر حماقت فرق داشت.
🕊️📚kerm ketab
بعضی وقتها آدمها خود واقعیشون رو نشون نمیدن.
🕊️📚kerm ketab
گند زدن در آزمون کار راحتی بود.
🕊️📚kerm ketab
کال که با نفرت به ماسهها نگاه میکرد، گفت: «باورم نمیشه که اینقدر نگران بودم مدرسهٔ جادوگری جای خطرناکی باشه.»
آرون گفت: «خطرناکه خب! الان اینقدر حوصلهت سر میره که میمیری.» کال نیشش باز شد.
کاربر ۸۵۰۳۵۲۰
«این مادر و پدرها هرچی رو دوست دارن بشنون، میشنون و هرچی رو دلشون بخواد باور کنن، باور میکنن. اگه مثلاً دوست داشته باشن بچهشون یه ورزشکار مشهور بشه، فکر میکنن بچهشون وارد یه برنامهٔ آموزشی میشه که صرفاً ورزشیه. اگه آرزو داشته باشن دخترشون بشه یه جراح مغز، فکر میکنن دخترشون قراره دورهٔ خیلیخیلی اولیهٔ پزشکی رو بگذرونه. اگه هم بخوان بچهشون آدم ثروتمند و مهمی بشه، فکر میکنن اینجا از اونجور مدرسههای آمادگیه که بچهشون فرصت پیدا میکنه با پولدارها و قدرتمندها بپره.»
ومبت بدعنق
وای، تو رو خدا، چرا پسرها مدام باید دربارهٔ احساساتشون حرف بزنن؟ خیلی چندشه.
pari
یه ذکر خاصی هست که همهٔ ما نویسندهها بلدیم: برص درک؛ یعنی باسن رو صندلی و دستها رو کیبورد.
تنها کلک ویژه اینه که به نوشتن ادامه بدین! حتی وقتهایی هم که حسش رو ندارین و میخواین لپتاپتون رو از پنجره پرت کنین بیرون، به نوشتن ادامه بدین. سعی کنین باهاش خوش هم بگذرونین. نوشتن میتونه یه وقتهایی واقعاً خستهکننده و جونگیر بشه؛ برای همین هم خیلی مهمه که اون حس هیجان اولیهای رو که اولین بار وقتی داستان توی ذهنتون شکل میگرفت و شخصیتها تو ذهنتون خودشون رو نشون میدادن داشتین، فراموش نکنین.
کاربر ۴۴۶۳۵۹۵
چه اهمیتی داشت تکتک آنها چه فکری میکردند؟ چه اهمیتی داشت که آنها دوست او باشند یا دشمنش یا هر چیز دیگر؟ آنها هیچ اهمیتی نداشتند. هیچکدامشان مهم نبودند. این اصلاً بخشی از زندگی او به حساب نمیآمد. اصلاً و ابداً.
𝐑𝐎𝐒𝐄
توی خواب مدام سرعتش کم میشد و پایش نمیگذاشت تندتر بدود.
𝐑𝐎𝐒𝐄
حجم
۵۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۵۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰۵۰%
تومان