بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حسرت نمی خوریم | طاقچه
تصویر جلد کتاب حسرت نمی خوریم

بریده‌هایی از کتاب حسرت نمی خوریم

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۵از ۳۳ رأی
۳٫۵
(۳۳)
مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ هزاران نفر فقط آمار است.
maryam
پدر کیم در دهکده‌ای کره‌ای‌زبان دقیقاً در کنار مرز متولد شد. او دهۀ ۱۹۶۰، وقتی جوان بود از مصیبت «سیاست یک گام بزرگ رو به جلو» ی مائو که منجر به قحطی و مرگ میلیون‌ها نفر شد، فرار کرد و به کره شمالی رفت. پدر دکتر کیم، عقیده داشت که کیم ایل_ سونگ مائو نیست و تنها کسی است که می‌تواند وارث واقعی رؤیای کمونیست باشد و قادر خواهد بود به وعده‌هایش در مورد عدالت و برابری کارگرانی همچون خودش عمل کند. او یک کارگر ساختمانی ساده بود که فقط تا کلاس ششم درس خوانده بود، اما هوش و سرسپردگی‌اش در کرهٔ شمالی ارج نهاده شد و به عضویت حزب کارگر در آمد.
esrafil aslani
آزادی و عشق دو چیز که باید داشته باشم برای عشقم، زندگی را فدا می‌کنم برای آزادی، عشق را فدا می‌کنم
maryam
تا حدودی همۀ دیکتاتورها شبیه همند. از استالین اتحاد جماهیر شوری تا مائو در چین، از چائوشسکو رومانی تا صدام حسین عراق، تمام این رژیم‌ها به نیرنگ‌های مشابهی متوسل می‌شوند: مجسمه‌های آن‌ها در میدان‌های شهر نصب می‌شود، پرتره‌هایشان در هر اداره‌ای آویزان و صورت تصویر آن‌ها بر صفحهٔ ساعت‌های مچی حک می‌شود. کیم ایل_ سونگ کیش شخصیت را به سطح تازه‌ای رساند. چیزی که او را در گالری جنایتکاران قرن بیست‌ویکم متفاوت از بقیه کرد، توانایی‌اش در مهار کردن قدرت عقیده بود.
maryam
گناه و شرمندگی وجه مشترک پناهندگان کره شمالی بود؛ بسیاری از آن‌ها به خاطر کاری که برای نجات خودشان انجام داده بودند از خودشان متنفر بودند.
mt
آن درس این است: هیجان زیاد، مسری است. در میان جمعیتی که همه گریه می‌کنند، تنها عکس‌العمل طبیعی فرد این است که خودش هم گریه کند.
mt
شعری از شاعر قرن نوزدهم مجارستانی، ساندور پتوفی، به خاطر آورد که وقتی از رودخانۀ تومن عبور می‌کرد، خوانده بود: آزادی و عشق دو چیز که باید داشته باشم برای عشقم، زندگی را فدا می‌کنم برای آزادی، عشق را فدا می‌کنم
mt
او به من گفت: «قد برادرم حدود ۱۸۰ سانتی‌متر بود. امکان نداشت جون سالم به در برده باشه.» یکی از مزایای داشتن قد کوتاه این بود که غذای کم‌تری نیاز داشتی.
mt
چقدر زندگی را از دست داده بود. چقدر همۀ آن‌ها از دست داده بودند، هم خودش و هم دخترانش، در کره شمالی محصور شده بودند و به صورت خودکار به سوی مرگ پیش می‌رفتند. برای چه؟ «همۀ ما هرچه حزب به ما می‌گوید انجام می‌دهیم. ما برای رهبر می‌میریم. چیزی نداریم که افسوسش را بخوریم. ما راه خودمان را خواهیم رفت.» او با تمام وجود به این موضوع اعتقاد داشت و تمام زندگی‌اش را هدر داده بود
Ela Goli
او همچنان یک کمونیست خوب بود و از هرچیزی که بوی سرمایه‌داری می‌داد بیزار بود. مارشال محبوب او، کیم ایل_ سونگ، بارها هشدار داده بود که سوسیالیست باید «مواظب عقاید مسموم سرمایه‌داری و تجدیدنظرطلبی باشد.» او هم دوست داشت که این گفتۀ خاص را نقل‌قول کند.
Ela Goli
او سال‌های زیادی را در ترس و حرف زدن در ذهنش گذرانده بود و به افکار غیرقانونی پناه می‌برد. او خودش را با گذشتن از میان اجساد، بدون این‌که متوقف شود، فولاد آبدیده کرده بود. یاد گرفته بود که ناهارش را تا آخرین دانۀ ذرت، جو یا برنج بخورد، بدون این‌که برای کودکانی که فکر می‌کرد به زودی از گرسنگی خواهند مُرد مکث کند و غصه بخورد. احساس گناه شکنجه‌اش می‌کرد. گناه و شرمندگی وجه مشترک پناهندگان کره شمالی بود؛ بسیاری از آن‌ها به خاطر کاری که برای نجات خودشان انجام داده بودند از خودشان متنفر بودند.
mansore
هنوز ظلم و ستم بدون توجیهی باقی بود: هدف‌های قاتل، بی‌گناه‌ترین‌ها بودند، یعنی مردمی که هیچ‌وقت غذا نمی‌دزدیدند، دروغ نمی‌گفتند، تقلب نمی‌کردند، قوانین را زیر پا نمی‌گذاشتند یا به دوستشان خیانت نمی‌کردند. این رویدادی بود که نویسندۀ ایتالیایی پریمو لوی بعد از بیرون آمدن از آشوویتس مشاهده کرده بود، او دید نجات‌یافتگانی که از آن‌جا بیرون آمدند هرگز نمی‌خواستند بعد از جنگ یکدیگر را ببینند، زیرا همۀ آن‌ها کارهایی کرده بودند که از انجام دادنش شرمنده بودند.
mansore
اگر کره‌شمالی‌ها به تناقضات و دروغ‌هایی که به آن‌ها گفته می‌شد لحظه‌ای می‌اندیشیدند، خود را در موقعیتی خطرناک می‌یافتند. آن‌ها انتخابی نداشتند. راه فراری از کشورشان نداشتند و حق نداشتند که ضد رهبرشان حرف بزنند یا اعتراض کنند. شهروندان متوسط مجبور بودند خودشان را به گونه‌ای مطابقت دهند که زیاد فکر نکنند. بنابراین غریزۀ طبیعی برای بقای انسانی خوش‌بینی بود. مانند یهودیان آلمان در اوایل دهۀ ۱۹۳۰ که به خودشان می‌گفتند وضع از این بدتر نمی‌تواند باشد، کره شمالی‌ها خودشان را همین‌طور گول می‌زدند. آن‌ها فکر می‌کردند این وضعیت موقتی است. اوضاع بهتر خواهد شد. شکم گرسنه این دروغ‌ها را برنمی‌تابد، اما این کار را می‌کردند.
asma.
مثل هر دیکتاتوری در جهان، او به خوبی می‌دانست که رژیم‌های خودکامه به قدرت مطلق نیاز دارند.
asma.
برای مثال، کتاب ریاضی پایۀ اول حاوی این سؤالات است: «هشت پسر و نُه دختر در حال خواندن سرودی در ستایش کیم ایل_ سونگ هستند. در مجموع چند کودک در حال خواندن سرود هستند؟»
asma.
اولین‌بار بود که در کل زندگی‌اش تمام روز را بدون غذا سر کرد. تعداد کمی می‌توانند با این جزئیات خاطراتشان را به یاد بیاورند. یک شبه دورانی به پایان نمی‌رسد. سال‌ها زمان می‌برد تا مردم بفهمند جهانشان غیرقابل تغییر است.
asma.
دولت کره شمالی، ایالات متحد و کره جنوبی را متهم به فرستادن پنهانی کتاب‌ها و دی‌وی‌دی‌ها می‌کرد تا رژیم را سرنگون کند. فروشندگان دی‌وی‌دی دستگیر می‌شدند و بعضی اوقات به جرم خیانت اعدام می‌شدند. اعضای حزب کارگر مقالاتی برای هشدار مردم علیه فرهنگ خارجی ارائه داد: دشمنان ما با استفاده از این محصولات خاص ساخته‌شده سعی در زیبا نشان دادن دنیای امپریالیسم دارند و در پی گسترش شیوۀ زندگی فاسد بورژوازی هستند. اگر ما به خودمان اجازه دهیم که تحت‌تأثیر این محصولات غیر معمول قرار بگیریم، افکار و عقاید تحول و آگاهی طبقاتی ما فلج خواهد شد و پرستش خالصانه نسبت به مارشال (کیم ایل_ سونگ) از بین خواهد رفت.
maryam
تحمل گرسنگی یکی از وظایف وطن‌پرستی افراد شد. بیلبوردها با شعار جدیدی بالا رفت؛ «بیایید در یک روز دو وعده بخوریم.» تلویزیون کره شمالی مستندی در بارۀ مردی نشان می‌داد که معده‌اش از خوردن زیاد برنج منفجر شده بود.
masome
سگ‌ها در چین بهتر از پزشکان در کره شمالی غذا می‌خوردند.
شهریار
کره شمالی‌ها به اندازه‌ای که اسکیموها برای برف واژه دارند برای زندان کلمه‌هایی متعدد دارند.
شهریار

حجم

۳۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۵ صفحه

حجم

۳۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۵ صفحه

قیمت:
۲۱۷,۵۰۰
۱۷۴,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد