بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سکون سخن می گوید | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سکون سخن می گوید اثر اکهارت  تله

بریده‌هایی از کتاب سکون سخن می گوید

۴٫۶
(۲۵)
برخی اوقات تسلیم به معنای کنار گذاشتن تلاش برای فهمیدن و آسوده بودن با ندانستن است.
mafian
هنگامی که در بارهٔ خودت فکر می‌کنی یا سخن می‌گویی، هر گاه می‌گویی «من»، به طور متعارف به «من و داستان من» اشاره داری. این «منِ» دوست داشتن‌ها و دوست نداشتن‌ها، ترس‌ها و آرزوهای توست. «منی» که هیچ گاه برای مدت طولانی راضی باقی نمی‌ماند. مفهومی ذهنی از وجود تو که مقید به گذشته است و در جست و جوی یافتن رضایت خویش در آینده می‌باشد. آیا می‌توانی ببینی که این «من» گذرا مانند نقش موج بر سطح آب شکلی موقت است؟ چه کسی‌ست که این را می‌بیند؟ چه کسی‌ست که نسبت به گذرا بودن شکل جسمانی و روانی تو آگاه است؟ من هستم. این «منِ» عمیق‌تری‌ست که هیچ کاری با گذشته و آینده ندارد.
esrafil aslani
سکوت مفید است، اما برای یافتن سکون نیازی به آن نداری. حتی در هیاهو می‌توانی به سکون متن صدا، به فضایی که صدا از آن برمی‌خیزد، آگاه باشی. آن فضای درونی آگاهی ناب، خودِ آگاهی‌ست.
کاربر ۲۲۳۰۱۹۰
بی‌حوصلگی، خشم، اندوه یا ترس متعلق به تو نیستند، شخصی نیستند. آن‌ها شرایط ذهن بشر هستند؛ می‌آیند و می‌روند. هیچ چیزی که می‌آید و می‌رود، تو نیستی.
موفنری
ذهن بی‌وقفه نه تنها در پی غذا برای فکر است، بلکه در جست و جوی هویت، یعنی مفهوم «خود» است. به این ترتیب منیت به وجود می‌آید و پیوسته خودش را از نو می‌آفریند.
کاربر ۲۲۳۰۱۹۰
برخی از مردم درست پیش از مرگ عمیقاً آرام و تقریباً درخشان می‌شوند، درست مانند آن که نوری از میان شکل رو به زوال آن‌ها به بیرون می‌تابد. برخی اوقات افراد بسیار سالخورده یا بیمار در آخرین هفته‌ها، ماه‌ها یا حتی سال‌های عمرشان به عبارتی تقریباً شفاف می‌شوند. هنگامی که به تو می‌نگرند، شاید درخشش چشمانشان را ببینی، هیچ گونه رنج عاطفی در آن‌ها باقی نمانده است. آنان تسلیم شده‌اند و در نتیجه شخص،‌ یعنی «منِ» خودمحورِ ساختهٔ ذهن ناپدید گشته است.
کاربر ۲۲۳۰۱۹۰
استادی در هر زمینهٔ تلاش، خواه آفرینش هنری، ورزش، رقص، آموزش یا مشاوره به این معناست که ذهن متفکر یا دیگر درگیر نیست یا دست کم در مقام دوم قرار دارد. در اینجا قدرت و شعوری که بالاتر از تو و در عین حال همذات توست، اختیار را به دست می‌گیرد. دیگر روند تصمیم‌گیری وجود ندارد، عمل درست خود به خود انجام می‌پذیرد و «تو» آن را به انجام نمی‌رسانی. ارباب زندگی شدن نقطهٔ مقابل کنترل کردن است. در این حالت، تو با آگاهی بالاتر هماهنگ می‌شوی. آن آگاهی‌ست که عمل می‌کند، سخن می‌گوید و کارها را به انجام می‌رساند.
Nima Mohseni
انرژی بدن درونی خود را احساس کن؛ بی‌درنگ صدای ذهن آرام می‌گیرد یا متوقف می‌شود. انرژی را در دست‌ها، پاها، شکم و سینه‌ات احساس کن. زندگی را که همان وجود توست احساس کن، زندگی‌ای که بدن را به حرکت درمی‌آورد. آن گاه به بیانی، بدن راهرویی می‌شود به سوی احساس عمیق زندگی که زیر افکار و عواطف پر افت و خیزت نهفته است.
Nima Mohseni
هیچ چیزی که می‌آید و می‌رود، تو نیستی. «بی‌حوصله هستم.» چه کسی این را می‌داند؟ «بی‌حوصله، اندوهگین، هراسان هستم.» چه کسی این را می‌داند؟ تو دانستن هستی، نه وضعیتی که دانسته می‌شود.
Nima Mohseni
حقیقت، یک کل یکپارچه است که در آن تمامی چیزها در هم تنیده‌اند، جایی که در آن هیچ چیز به خودی خود و به تنهایی وجود ندارد. فکر کردن، حقیقت را تکه‌تکه می‌کند؛ آن را به ذره‌ها و پاره‌های ذهنی قسمت می‌کند.
Pooya Ebrahimi

حجم

۴۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۴۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان