بریده‌هایی از کتاب رئیس زندگی خودت باش!

من کاملاً به گریه، فریاد و ابراز غم و اندوه باور دارم. ولی وقتی آرام شدم، درد و رنجم را تحلیل می‌کنم و از آن درس می‌گیرم. اندوه هیچ وقت از بین نمی‌رود و هر کسی بارها آن را تجربه خواهد کرد. چیزی از درد و رنج یاد نمی‌گیرید، چون زیادی در احساسات غرق شده‌اید. خب این کارآمد نیست، به‌خصوص که آدم بارها در زندگی با درد روبه‌رو می‌شود. اگر رنجیدید، از آن در مبارزات آتی خود به عنوان زره استفاده کنید. منظورم این نیست که منزوی و دل‌سنگ شوید بلکه باید پیش خودتان استدلال کنید و یادتان باشد رنجش امروز، شما را برای فردا انعطاف‌پذیرتر می‌کند. درد خوب است. اندوه خوب است. آن‌ها دانشی به شما می‌دهند تا با آن رشد کنید و با سختی‌های آینده روبه‌رو شوید. اگر لحظه‌ای دردناک را هدر دهید، اگر اجازه دهید رنجش چنان وجودتان را در خودش غرق کند که به هیچ بینشی نرسید، یعنی بی‌جهت و به شکلی ناکارآمد آسیب دیده‌اید. از تمام سختی‌ها استفاده کنید و یادتان باشد نیمهٔ پر لیوان، تجاربی است که به دست می‌آورید.

برای موفقیت در کاری باید قدم به قدم از حاشیهٔ امن خود خارج شوید. معذب بودن را مثل پول در نظر بگیرید. این بهایی است که باید بپردازید تا چیزهای بسیار مهمی یاد بگیرید. هدف ما همیشه هم رسیدن به مدال طلا نیست. هدف ما می‌تواند قدم گذاشتن در مسیر موفقیت باشد، یعنی رسیدن به مدال برنز و نقره که ما را به هدف نزدیک‌تر می‌کنند. یادتان باشد در مسیر موفقیت، ترس و ناراحتی فقط نقش سرعتگیر را دارند. به عنوان بن‌بست به آن‌ها نگاه نکنید.

به نظر من هیچ‌کس نباید همه چیز را درباره‌ِ‌ی شما بداند. مادامی که نسبت به خودتان هوشیار باشید، اشکالی ندارد بعضی از نقاط ضعف و قوت‌تان را مثل راز نگه دارید.

تمام رازها و نقاط آسیب‌پذیر وجودتان را افشا نکنید. خودتان را گول نزنید و فکر نکنید باید همه چیز را به همه بگویید.

هیچ چیز به‌تنهایی نباید تمام وجودتان را بسازد یا درهم بشکند.

بهترین حس دنیا زمانی به سراغ‌تان می‌آید که بدانید شانس، هیچ نقشی در موفقیت‌تان نداشته است. با تلاش دیگر نیازی به شانس ندارید.

مردم معمولاً از من می‌پرسند راز موفقیتم چیست و به نظرم انتظار دارند چیزی شبیه افسون تحویل‌شان دهم. اگر بگویم با جادو و قطره‌ای از خون یک شیر به این‌جا رسیده‌ام، خیال‌شان راحت می‌شود. این‌طوری می‌توانند دست از تلاش بکشند و به جای آن روی شکار شیر تمرکز کنند. راز موفقیت من دقیقاً چیزی است که بیش‌تر آدم‌ها دوست ندارند آن را بشنوند: تلاش زیاد.

نظرات بقیه را می‌شنوی و حس می‌کنی باید نظرت را عوض کنی. پیش از این‌که قدم در موقعیتی بگذاری که در آن، با نظرات زیادی روبه‌رو خواهی شد، اطمینان حاصل کن که کاملاً به نظر خودت ایمان داری.

دنبال یک سناریوی خاص نباشید تا حرف‌هایم را رد کنید. به عبارت دیگر، از آن دسته آدم‌های اعصاب خردکن نباشید که وقتی می‌گویم «لبخند بزنید!» فریاد می‌زنند: «شاید یه نفر به خاطر پرش از ارتفاع فَکش شکسته باشه و دیگه نتونه لبخند بزنه لی‌لی.» به جای تمرکز روی نقاط ضعف، انرژی‌تان را صرف یادگیری کنید. همچنین، اگر از ارتفاع پریدید و فقط فک‌تان شکست، باید حسابی لبخند بزنید و خوشحال باشید.

این کتاب راهنمای گذران زندگی نیست. این کتاب مملو از افکار امیدبخش، طلسم‌های شانس یا نقل‌قول‌های سطحی نیست. در این کتاب هیچ طرح مخفیانه‌ای برای رسیدن به یک زندگی موفق پیدا نمی‌کنید. چون هیچ راه سریع و آسانی برای موفقیت، شادی یا هر چیز خوب دیگری در زندگی وجود ندارد. برای رسیدن به این موارد، فقط باید از پله‌ها بالا بروید. این کتاب مربی شخصی شما برای بالا رفتن از این پله‌ها خواهد بود.

دلم می‌خواهد در زندگی به هر آن‌چه می‌خواهید برسید و واقعاً باور دارم شما می‌توانید. ولی راحت نخواهد بود. رئیس زندگی بودن کار سختی است و به فداکاری و تلاش‌های بسیار زیادی نیاز دارد. در این کتاب ترفندها، نکته‌ها و برنامه‌های سریع نداریم. دربارهٔ راه‌های میان‌بر یا طلسم‌های شانس حرف نمی‌زنیم. ولی، کاری خواهم کرد تا وجدان کاری‌تان بیدار شود، ذهن‌تان گسترش یابد، ترس‌های‌تان نابود شوند و موانع از سر راه‌تان کنار بروند.

زمانی که تاریک‌ترین روزهای زندگی‌ام را می‌گذراندم، کوچک‌ترین چیزی می‌توانست چراغی را در مغزم روشن کند و روزم را قابل تحمل کند.

برنامهٔ دوم یعنی انتظار دارید برنامهٔ اول شکست بخوره و این کار درستی نیست.

اگر خودتان را دوست نداشته باشید، حس ناامنی و مشکلات درونی‌تان را در وجود دیگران می‌بینید و هیچ وقت نمی‌توانید چهرهٔ واقعی اطرافیان‌تان را ببینید. همچنین اگر عاشق خودتان نباشید، احتمالاً شاد هم نخواهید بود. بنابراین نمی‌توانید از ته قلب کس دیگری را نیز دوست داشته باشید.

اگر خودتان را دوست نداشته باشید، حس ناامنی و مشکلات درونی‌تان را در وجود دیگران می‌بینید و هیچ وقت نمی‌توانید چهرهٔ واقعی اطرافیان‌تان را ببینید. همچنین اگر عاشق خودتان نباشید، احتمالاً شاد هم نخواهید بود. بنابراین نمی‌توانید از ته قلب کس دیگری را نیز دوست داشته باشید.

اگر خودتان را دوست نداشته باشید، حس ناامنی و مشکلات درونی‌تان را در وجود دیگران می‌بینید و هیچ وقت نمی‌توانید چهرهٔ واقعی اطرافیان‌تان را ببینید. همچنین اگر عاشق خودتان نباشید، احتمالاً شاد هم نخواهید بود. بنابراین نمی‌توانید از ته قلب کس دیگری را نیز دوست داشته باشید.

اگر خودتان را دوست نداشته باشید، حس ناامنی و مشکلات درونی‌تان را در وجود دیگران می‌بینید و هیچ وقت نمی‌توانید چهرهٔ واقعی اطرافیان‌تان را ببینید. همچنین اگر عاشق خودتان نباشید، احتمالاً شاد هم نخواهید بود. بنابراین نمی‌توانید از ته قلب کس دیگری را نیز دوست داشته باشید.

انسان‌ها تمایل دارند مسائل ساده را به‌شدت پیچیده کنند، چون بیش از حد به همه چیز فکر می‌کنند. ولی اگر عقب‌نشینی کنید و اولویت‌هاتان را به یاد بیاورید، تصمیم‌گیری راحت‌تر می‌شود. در چنین موقعیت‌هایی باید از خود سؤالاتی اساسی کنید و در عین حال، اولویت‌هاتان را فراموش نکنید. اگر به پول اهمیت می‌دهید، از خودتان بپرسید: «درآمد حاصل از این شغل خوب است؟»

وقتی والدین‌تان به جان شما غر می‌زنند کلافه می‌شوید. هر بار با عصبانیت از اتاق خارج می‌شوید. شما نمی‌توانید والدین‌تان را کنترل کنید پس دست از این کار بردارید. به جای آن، دفعهٔ بعد که غر زدند، این انرژی را صرف کنترل واکنش خودتان کنید. می‌توانید تمرین صبر کنید و در مقابل غر زدن مقاومت کنید. اگر نتیجه نداد، می‌توانید بحث را تمام کنید.

ولی برای رسیدن به مهارت‌های جدید و تجارب ارزشمند باید خودتان را در موقعیت‌های سخت قرار دهید.