بریده‌هایی از کتاب رئیس زندگی خودت باش!

از خودتان بپرسید چرا فلان حس را دارید، چه چیزی باعث شد به فلان کار دست بزنید و چه‌طور می‌توانید به شیوه‌ای متفاوت فلان کار را انجام دهید. اطلاعاتی که به دست می‌آورید قدرتمندند، چون کمک‌تان می‌کنند به الگوها برسید و به شیوه‌ای مؤثر و کارآمد از ذهن‌تان استفاده کنید.

اگر نمی‌توانید اشتباه‌تان را قبول کنید، یعنی مدرسه را پیچانده و شهریه‌تان را هدر داده‌اید.

اینترنت چیزی فوق‌العاده و انقلابی است، ولی باید بپذیریم که می‌تواند خیلی هم بی‌رحم باشد.

تا به حال شده به این دلیل در یک بازی ویدیویی ببازید که تمام مدت به گوشهٔ اشتباهی از صفحه نگاه می‌کرده‌اید؟ گیج بودید که چرا دستهٔ شما کار نمی‌کند درحالی‌که تمام مدت سعی داشتید شخصیت اشتباهی را کنترل کنید. کنترل آدم‌ها در زندگی واقعی نیز همین طور است. اغلب دنبال این هستیم که آدم‌ها بر اساس خواسته‌های ما رفتار کنند و فراموش می‌کنیم روی خودمان تمرکز کنیم.

در این بخش یاد می‌گیرید چه‌طور با ذهن‌تان دوست شوید، آن را کنترل کنید و نسبت به خودتان آگاه‌تر شوید.

دلم می‌خواهد در زندگی به هر آن‌چه می‌خواهید برسید و واقعاً باور دارم شما می‌توانید. ولی راحت نخواهد بود.

این کتاب مربی شخصی شما برای بالا رفتن از این پله‌ها خواهد بود. خودتان را آماده کنید.

شادی تو قوی‌تر از ترس است. تا وقتی که ویدیوها خوشحالت می‌کنند می‌توانی با ترس مبارزه کنی. حتماً اولویت را به محتوایی بده که خوشحالت می‌کند. در غیر این صورت ترس و منفی‌نگری آرام آرام بر تو مسلط خواهد شد.

شاید بهتر باشد دیگر ویدیو نسازم. ساختن ویدیو تو را خوشحال می‌کند؟ بله، خیلی. فکر می‌کنی آن نظرهای منفی بیشتر از شادی خودت ارزش دارند؟ این درست نیست. شاید بهتر باشد جواب‌شان را بدهم؟ یا می‌توانی وقت بیش‌تری را صرف جواب دادن به کسانی کنی که حس خوبی به تو می‌دهند. این‌طوری آن‌ها بیش‌تر ترغیب می‌شوند تا از تو حمایت کنند.

یه عده نظرهای بدی برایم می‌نویسند. چرا؟ شاید چون ویدیوهای افتضاحی می‌سازم. وقتی حس می‌کنی کار کسی افتضاح است، با او بد صحبت می‌کنی؟ نه. مگه این‌که روز خوبی نداشته باشم یا حالم خوش نباشد. شاید آن‌هایی هم که نظرهای منفی می‌نویسند، روز خوبی نداشتند. شاید دلیلش همین باشد. ولی این نظرها وجودم را متزلزل می‌کنند. خودت از ویدیوهایت خوشت می‌آید؟ بله. پس باید طبق نظر بقیه، درباره کارت نظر بدهی؟ دلت می‌خواهد چنین آدمی باشی؟ اصلاً. پس معنا ندارد اجازه بدهی نظرهای منفی بقیه روی افکارت تأثیر بگذارند.

می‌توانیم به ذهن‌مان یاد بدهیم که با مثبت‌نگری و کارایی بیش‌تری کار کند. به عبارت دیگر، اگر مغزمان را درک کنیم، می‌توانیم افکارمان را فتح کنیم. فتح افکار یعنی چه؟ اولاً یعنی باید لباس رزم فوق‌العاده‌ای بپوشید. همچنین باید بفهمید چرا فلان حس به سراغ‌تان آمده، چه چیزی باعث شده به فلان کار دست بزنید، چه چیزی منجر به آن واکنش‌های خاص شده و چه شرایطی شما را به سوی آن تصمیم ناخوشایند کشانده است. وقتی تمام زیر و بم ذهن‌تان را کشف کردید، اساساً کد تقلب بازی زندگی‌تان را در دست دارید. فقط باید از این داده‌ها استفاده کنید تا به یک سلاح ذهنی اضافه، حمایتی قوی‌تر و گذرگاه‌های جدید دسترسی داشته باشید.

وقتی والدین‌تان به جان شما غر می‌زنند کلافه می‌شوید. هر بار با عصبانیت از اتاق خارج می‌شوید. شما نمی‌توانید والدین‌تان را کنترل کنید پس دست از این کار بردارید. به جای آن، دفعهٔ بعد که غر زدند، این انرژی را صرف کنترل واکنش خودتان کنید. می‌توانید تمرین صبر کنید و در مقابل غر زدن مقاومت کنید. اگر نتیجه نداد، می‌توانید بحث را تمام کنید. تا به حال شده به این دلیل در یک بازی ویدیویی ببازید که تمام مدت به گوشهٔ اشتباهی از صفحه نگاه می‌کرده‌اید؟ گیج بودید که چرا دستهٔ شما کار نمی‌کند درحالی‌که تمام مدت سعی داشتید شخصیت اشتباهی را کنترل کنید. کنترل آدم‌ها در زندگی واقعی نیز همین طور است.