بریده‌هایی از کتاب رئیس زندگی خودت باش!

اندیشیدن به مشکلات درونی نه تنها وجودتان را رها می‌کند بلکه اجازه می‌دهد به راه‌حل‌های معنی‌داری برسید.

همهٔ ما به شیوهٔ خودمان کمی مجنون و آشفته هستیم.

اشتباه‌ها فقط درصورتی باارزش هستند که راه جلوگیری از آن‌ها را کشف کنید.

«هرچه می‌خواهی خارج از حاشیهٔ امن زندگی‌ات است.»

موفقیت اَبَرزن و شکست شرکتم کمکم کرد درس خیلی مهمی یاد بگیرم: با چیزی کار کن که کنترلش دست خودت است. ا

ناتوانی درکنترل افراد و موقعیت‌ها از شما فردی ضعیف نمی‌سازد، بلکه کاری می‌کند به شیوه‌ای دیگر قدرت‌تان را پرورش دهید. اگر نمی‌توانید آدم‌ها را کنترل کنید باید واکنش خودتان را نسبت به آن‌ها کنترل کنید. اگر نمی‌توانید موقعیتی را کنترل کنید، پس خود را برای رویارویی با آن آماده کنید.

اگر در حال خواندن این کتاب هستید، به نظرم دلیلش یکی از موارد زیر است:

همان طور که بزرگ‌تر می‌شویم، تجارب جدیدی کسب می‌کنیم و با افکار جدیدی آشنا می‌شویم، لایه‌ها کم‌کم ذوب می‌شوند و به درکی عمیق‌تر از خودمان می‌رسیم.

عذرخواهی نشان می‌دهد این وضعیت برای شما مهم است و انسانی بالغ و مسئولیت‌پذیر هستید،

شادی تو قوی‌تر از ترس است.

عشق نباید فقط برای دیگران باشد. پیش از هر چیزی باید یاد بگیرید خودتان را دوست داشته باشید. فقط زمانی می‌توانید واقعاً عاشق دیگران باشید که خودتان را دوست داشته باشید. اگر خودتان را دوست نداشته باشید، حس ناامنی و مشکلات درونی‌تان را در وجود دیگران می‌بینید و هیچ وقت نمی‌توانید چهرهٔ واقعی اطرافیان‌تان را ببینید. همچنین اگر عاشق خودتان نباشید، احتمالاً شاد هم نخواهید بود. بنابراین نمی‌توانید از ته قلب کس دیگری را نیز دوست داشته باشید.

کسی از شما نخواسته کیسه بوکس بقیه باشید. باید خیلی راحت به بقیه بگویید چه‌طور با شما رفتار کنند.

یاد گرفتم ما هیچ وقت آن‌قدر ماهر و دانا نمی‌شویم که دست از سرمایه‌گذاری روی وجود خودمان برداریم. این چیزی است که رئیس زندگی هم باید بداند. ما در محیطی زندگی می‌کنیم که مدام در حال تحول است پس ما هم باید تغییر کرده و رشد کنیم. شاید امسال به اوج پیشرفت خود رسیده باشید، ولی این سطح از موفقیت برای سال بعدتان کافی نیست، پس همچنان خود را پرورش دهید.

در یک رابطهٔ سالم، از هر نوعی که باشد، نیازی نیست تمام جزئیات را دربارهٔ خودتان تعریف کنید. به حرف من گوش کنید. باید وجودتان را دژی قدرتمند در نظر بگیرید. باید چنین دیدگاهی نسبت به ذهن، تن و روح‌تان داشته باشید.

در لحظه زندگی کنید: بهترین راه برای حضور واقعی در یک موقعیت، این است که در آن لحظه زندگی کنید. یعنی وقتی در مراسمی هستید یا با کسی حرف می‌زنید، تمام حواس‌تان همان جا باشد. مدام موبایل‌تان را چک نکنید یا به چیز دیگری فکر نکنید. به جای آن بادقت به اطراف نگاه کنید، با آدم‌های جدید آشنا شوید، به اتفاقات دوروبرتان علاقه نشان دهید و انرژی فضا را جذب کنید. با این کار هم بیش‌تر به شما خوش خواهد گذشت، هم صمیمانه‌تر به نظر خواهید رسید. هیچ‌کس دوست ندارد به آدمی نزدیک شود که مدام دارد اینستاگرامش را چک می‌کند.

وقتی با بقیه مهربان هستید، انرژی اطراف‌تان را در کنترل دارید. شما محیط مثبتی خلق می‌کنید که به موفقیت‌تان کمک می‌کند. نباید با نامهربانی خودتان را مسموم کنید.

شکست لزوماً به معنای پایان یک ایده یا پروژه نیست.

جای پارک همیشه عامل استرس‌زای بزرگی برای من بوده است.

زندگی مثل بازی‌های مسابقه‌ای است و هر روز در سطحی متفاوت بازی می‌کنیم. بیدار می‌شویم و به‌سرعت روزمان را شروع می‌کنیم. سعی داریم به مقصد نهایی برسیم، ولی در هر گوشه مزاحم‌هایی به سراغ‌مان می‌آیند.

صدایی آرام در وجود تک‌تک ماست که به دنبال لذت آنی است و ما را قانع می‌کند همه چیز را به بعداً موکول کنیم.