بریدههایی از کتاب ترس ها و مزخرفات ذهنی
۳٫۶
(۶۳)
دین همانند شرارتی لازمالحضور است که بر بال حماقت اکثریت نوع بشر سوار گشته، همان اکثریتی که قادر به درک حقیقت نیستند و نیازمند جانشینی برای آن هستند.
پویا پانا
آنچه موجب شناسایی نبوغ میشود و تبدیل به معیاری برای شناسایی آن میشود، میزان اوجگیری یک ذهن، در حال و زمانی مساعد است که استعدادهای معمولی از عهدهٔ آن برنمیآیند.
دانشجو
آیا شایسته است دینی که تا این حد به صبر و مدارا توصیه میکند در برابر عقاید دیگر چنین بیطاقت و بیرحم باشد؟
دانشجو
بر همگان روشن است که ادیان به منطق علاقهای نشان نمیدهند و معتقد به ایمانی بر مبنای وحی هستند. در دوران کودکی پذیرفتن این اعتقادات در اوج خود قرار دارد و به همین دلیل ادیان پیش از هر چیز عزم خود را جزم نمودهاند که سالهای ابتدایی حیات انسان را به تملک خود درآورند. نتیجه این است که ایمان، حتی بیشتر از معجزاتی که از آنها سخن میگوید، عقلانیت را زیر سوال میبرد، زیرا هنگامی که در دوران کودکی با تکرار بسیار، اصول و قواعدی را به فرد دیکته کنند و تمام راههای شک و تردید را بسته نگه دارند
Hadis
چرا واژگان "معمولی" و "عام"، تحقیرآمیز، و "غیرعادی" و "استثنایی"، واژگانی تحسینبرانگیز به حساب میآیند؟ چرا هر چیز عادی تحقیرآمیز است؟
ヽ( ´¬`)ノپری
حقیقت این است که هیچکس آنگونه که نشان میدهد نیست. ما همیشه نقابی بر چهره داریم و دائماً در حال نقش بازی کردن هستیم.
محمد
از آنجا که لازمهٔ دیدن خورشید، چشم، و لازمهٔ شنیدن موسیقی، گوش است، برای درک ارزش یک شاهکار هنری یا علمی به یک ذهن روشن نیاز هست. تنها چنین اذهانی از عهدهٔ آزاد کردن ارواح زندانی شده در لابلای شاهکارها بر میآیند. اذهان محدود و پیش پا افتاده قادر به باز کردن این جعبهٔ جواهرات جادویی نیستند. اگر شاهکارهای هنری و علمی را مانند یک ساز در نظر بگیریم، اذهان پیش پا افتاده قادر به نواختن آن نیستند، مهم نیست که تا چه اندازه خودشان را فریب دهند، تنها شاید بتوانند با آن صداهایی ناهنجار تولید کنند. آثار زیبا برای درک شدن، نیازمند یک ذهن زیبا، حساس و متفکر هستند، برای داشتن چنین ذهنی باید واقعاً زندگی کرد و بودن را به معنای واقعی کلمه تجربه کرد.
محمد دانشجو
تمام خصایص بدوی و اصیل انسان به صورت ناخودآگاه با نیروهای طبیعت اشتراک ویژهای دارند. هرچیزی که از فیلتر آگاهی عبور کند تبدیل به یک ایده میشود، و بیان آن نیازمند گسترش مهارت ذهنی است، تا حدی که انسان مهارتی داشته باشد که بتواند با آن ایده ارتباط برقرار کند. نتیجه اینکه تمام صفات اصیل و ثابت شخصیت و ذهن انسان، در شکل ابتدایی خود ناخودآگاه هستند. انسان برای انجام کاری که به صورت ناخودآگاه انجام میدهد، متحمل تلاش و رنج نمیشود، از همین روست که تمام مفاهیم اصیل در نهان هر دستاورد حقیقی قرار میگیرند و هستهٔ اصلی بروز و کسب آن را تشکیل میدهند. به این ترتیب صرفاً آن چیزی اصالت دارد و بیعیب و نقص است که از ذات سرچشمه میگیرد. اگر میخواهید در عرصهٔ تجارت، نویسندگی، نقاشی، و یا هر کار دیگری به موفقیت دست پیدا کنید باید از اصولی تبعیت کنید که نیازی به شناخت آن نداشته باشید.
محمد دانشجو
حیوانات صرفاً دارای یک هویت واحد هستند، اما در انسانها اینگونه نیست و هریک دارای هویت و شخصیتی مستقل از دیگری هستند. با این وجود مردم زیادی هستند که شخصیتی شبیه به دیگران دارند، طوری که تمام آنها را میتوان در یک طبقه قرار داد. تمایلات و افکار آنها درست مانند چهرههایشان، شبیه به گونهای از انسان است که همه مانند هم هستند و به همین دلیل هم هست که هر روز همان عادتهای همیشگی و بیهودهشان را تکرار میکنند. با کمی دقت و تیزبینی بیشتر میتوان سخنان، رفتار و اعمال هر روزهٔ ایشان را پیشبینی کرد. آنها فاقد هرگونه ویژگی هویتی هستند، درست مانند محصولات یک کارخانه.
محمد دانشجو
اعمالی که جسم از روی عادت به صورت فیزیکی انجام میدهد، نشات گرفته از انگیزههایی است که به عادت مربوط میشوند.
محمد دانشجو
شالودهٔ درونی هر موجود زندهای را ارادهٔ معطوف به حیات و یا همان میل به ادامهٔ بقا تشکیل میدهد.
الهام
بعضی از احمقها بر این باورند که ظاهر انسان اهمیت خاصی ندارد و ارتباطی با درونیات و روح او ندارد.
عکس این مقوله اینگونه است: چهرهٔ هر فرد مانند حروف هیروگلیف میباشد که نیاز به رمزگشایی دارد. چهرهٔ هر فرد حقایق عمیقتری نسبت به دهان او فاش میسازد. به اختصار میتوان گفت که دهان هر فرد افکار او را آشکار میسازد و چهرهٔ وی طبیعتش را.
Sarah S
دلیل همهگیری مسیحیت و اوجگیری آن در تمدنهای مختلف، محبوبیت بالای آن در این جوامع نیست، بلکه به این خاطر است که مسیحیت مرده و در واقع وجود خارجی ندارد، تا زمانی که مسیحیت دارای تاثیر و نفوذ بود، تمدنهایی که مسیحیت در آنها جریان داشت از عقب افتادهترین جوامع به شمار میآمدند.
Sarah S
چیزی که واقعیت دارد این است که اعتقادات آنها بسته به موقعیت جغرافیایی و کشوری است که در آن متولد شده و رشد یافتهاند
کاربر ۶۶۸۱۸۴۵
چیزی که برایش حرمت قائلم حقیقت است، بنابراین نمیتوانم برای ضد حقیقت احترامی قائل شوم. طبق شعار عالمان: عدالت را بگسترانید، حتی اگر این امر منجر به نابودی جهان شود. شعار من هم این است که: حقیقت را رواج دهید، حتی اگر به بهای نابودی جهان باشد. هر ادعایی باید پشتوانهای منطقی داشته باشد.
آرزو
جدایی تمرینی است برای مرگ، و وصال تمرینی است برای تولد. شاید دلیل خوشحالی دو نفر که بعد از بیست سال یکدیگر را میبینند همین باشد، فرقی هم نمیکند که آنها در طول آشنایی خود نسبت به یکدیگر بیتفاوت بوده باشند یا خیر.
MMD
با نگاه عمیقتری به افکار و رویاهایمان در مییابیم که چه بسیار اعمالی با ظاهری پرهیزگارانه در درونمان وجود دارد که در واقع تلاشی است برای پوشاندن شرارتها و نقصانهای درونیمان که در عمیقترین و ناپیداترین زوایا نیز به وضوح دیده میشوند. جهان متمدن ما چیزی نیست جز یک نقاب بزرگ.
عاطفه
یک نفر نقاب عدالت بر چهره میزند تا بدان وسیله راحتتر بتواند رعایا را سرکیسه کند، شخصی دیگر با نقاب وطن پرستی مقصودی مشابه قبلی دارد و شخص سوم، با نقاب زهد و ایمان. بسیاری نیز در پس نقاب فلسفه، نوع دوستی و امثال آنها پنهان میشوند و آن را ابزاری در جهت رسیدن به خواهشهایشان میدانند. و اما زنها معمولا از حق انتخاب کمتری برخوردارند، ایشان معمولاً از نقابهای پاکدامنی، فروتنی و سادگی استفاده میکنند. در جهان نقابهای مشابهی وجود دارد که تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند، و درست به مانند نقابهایی با یک طرح اما در رنگهای مختلف ظاهر میشوند. در میان این نقابها به ندرت میتوان اثری از صداقت، ادب، مهربانی و ترحم واقعی پیدا کرد.
سورینام
جهان متمدن ما چیزی نیست جز یک نقاب بزرگ.
عرفان
مرگ، نابودی یک پدیده است و خودش صرفاً یک عارضه است
nourix
حجم
۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان