بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پادشهر

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۴۰ رأی
۴٫۴
(۴۰)
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
کاربر ۳۷۷۶۴۸۸
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
از دیار غریب
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجِعی... » پیچیده‌ست یا ایتها النّفس! بیا برگردیم
از دیار غریب
مهمان منی که مثل من تنهایی همصحبت تنهایی آدمهایی بشکن دل خسته را ولی آهسته ای غم! به کسی نگفته‌ام اینجایی
Hadis
احوال مرا ز رنگ رخسار بپرس از چشم که خو کرده به تکرار بپرس یک عمر تماشای جدایی سخت است از پنجره‌های رو به دیوار بپرس
مریم بانو
حق دارد اگر ز خلق، دامن چیده‌ست از داغ عزیزی‌ست اگر خشکیده‌ست بیهوده ترک نخورده لبهای کویر لبهای حسین بن علی را دیده‌ست
کاربر ۲۰۶۱۲۸۰
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
Roya🌱
آری به خطا همیشه کوچک دیده از آن بالا همیشه کوچک دیده پیداست چرا برج‌نشین مغرور است آدمها را همیشه کوچک دیده
parisa_msi
حق دارد اگر ز خلق، دامن چیده‌ست از داغ عزیزی‌ست اگر خشکیده‌ست بیهوده ترک نخورده لبهای کویر لبهای حسین بن علی را دیده‌ست
Leben
این ولوله چیست در تن گهواره‌ست؟ در رفتن و در آمدن گهواره‌ست تابوتی در مقابلش می‌بیند این علت تاب‌خوردن گهواره‌ست
Leben
خاکی بودم، به خویش مغرور شدم بر اصل خودم وصله‌ی ناجور شدم
Leben
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
Leben
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
Leben
لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله
Leben
در سوگ بهار خود کسی گریه نکرد بر آخر کار خود کسی گریه نکرد جز سنگ‌تراش پیر این آبادی بر سنگ مزار خود کسی گریه نکرد
Hooryar
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
|قافیه باران|
تو مثل مسافری که دیرش شده است من مثل چراغ قرمز نیمه‌شبم
آترین🍃
بیهوده مگویید بهارم این است امروز فقط اول فروردین است
آترین🍃
این ولوله چیست در تن گهواره‌ست؟ در رفتن و در آمدن گهواره‌ست تابوتی در مقابلش می‌بیند این علت تاب‌خوردن گهواره‌ست
آترین🍃
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من! ای حسرت روزهای شیرین در من! بی‌مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
ZR

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
۴,۰۰۰
۵۰%
تومان