بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | طاقچه
کتاب پادشهر اثر میلاد عرفان پور

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۳۹ رأی
۴٫۴
(۳۹)
یاران همه رفتند، ولی باکی نیست از دست نداده‌ایم تنهایی را
-حـنین‌-
عمری که گذشت، با تو بودیم ای خواب! آن شب که برادرت بیاید چه کنیم؟
سپهر
بشکن دل خسته را ولی آهسته
-حـنین‌-
جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
بیسیمچی
تا کی به هوای فتح دنیا باشم؟ کافی‌ست خدا! چقدر اینجا باشم؟ تنهایی اگر که با تو بودن باشد می‌خواهم از این به بعد تنها باشم
S
بی‌مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
z.agh213
ما وقف غمیم، صحبت از یک‌دم نیست
اِیْ اِچْ|
لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله لا حول و لا قوة الا بالله
سیّد جواد
اینجا دل سفره‌ها پر از نان و زر است آن‌جا جگر گرسنه‌ها شعله‌ور است ای وای بر این شهر که در غربت آن همسایه ز همسایه‌ی خود بی‌خبر است
S
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
raziyeh

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۹صفحه بعد