بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پادشهر

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۴۰ رأی
۴٫۴
(۴۰)
آنجا که هر آرزو میسر باشد، ما را به سر آرزوی دیگر باشد دنبال درِ سوخته‌ای می‌گردیم شاید که درِ بهشت، آن در باشد
محمد حسین رحیمی
شلاق زدند... خنده‌ام زیبا شد راز گل سرخ در تنم افشا شد تا از تو نگویم، دهنم را بستند ناگاه دهان زخمهایم وا شد
یا فاطمه زهرا (س)
با این‌همه گل که در برابر دارد حیف است اگر نگاه را بر دارد از باغ، به جز دیدن و حسرت‌خوردن دیوار مگر چه سهمِ دیگر دارد؟
یا فاطمه زهرا (س)
از مِهر نبرده‌ای نصیبی، ای شب! داری به گلو بغض عجیبی، ای شب! وقتی که تو می‌رسی، همه می‌خوابند بدجور میان ما غریبی، ای شب!
lady el
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من! ای حسرت روزهای شیرین در من! بی‌مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
lady el
از هی‌هی و های‌های من می‌خندند در شادی و در عزای من می‌خندند یک‌بار نشد به خنده لب باز کنم آن‌گونه که زخمهای من می‌خندند
lady el
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی که استوار است و گران من رود ندیده‌ام چنین پابرجا من کوه ندیده‌ام چنین در جریان
کاربر ۵۸۲۶۰۱۵
از ترس چه این‌گونه گریزان، دنیاست؟ دنبال چه این‌گونه شتابان، مَردُم؟
سپهر
این برج بلند، روزگاری سروی تهران بزرگ، روستایی بوده‌ست
سپهر
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجِعی... » پیچیده‌ست یا ایتها النّفس! بیا برگردیم
سپهر
مهمان منی که مثل من تنهایی همصحبت تنهایی آدمهایی بشکن دل خسته را ولی آهسته ای غم! به کسی نگفته‌ام اینجایی
hastiiiii
خاکی بودم، به خویش مغرور شدم بر اصل خودم وصله‌ی ناجور شدم تو کوه به کوه می‌رسیدی به خودت من شهر به شهر از خودم دور شدم
hastiiiii
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
کاربر ۳۷۷۶۴۸۸
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
از دیار غریب
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجِعی... » پیچیده‌ست یا ایتها النّفس! بیا برگردیم
از دیار غریب
مهمان منی که مثل من تنهایی همصحبت تنهایی آدمهایی بشکن دل خسته را ولی آهسته ای غم! به کسی نگفته‌ام اینجایی
Hadis
احوال مرا ز رنگ رخسار بپرس از چشم که خو کرده به تکرار بپرس یک عمر تماشای جدایی سخت است از پنجره‌های رو به دیوار بپرس
مریم بانو
حق دارد اگر ز خلق، دامن چیده‌ست از داغ عزیزی‌ست اگر خشکیده‌ست بیهوده ترک نخورده لبهای کویر لبهای حسین بن علی را دیده‌ست
کاربر ۲۰۶۱۲۸۰
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
Roya🌱
آری به خطا همیشه کوچک دیده از آن بالا همیشه کوچک دیده پیداست چرا برج‌نشین مغرور است آدمها را همیشه کوچک دیده
parisa_msi

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان