بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب پادشهر اثر میلاد عرفان پور

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۳۹ رأی
۴٫۴
(۳۹)
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
S
ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من! ای حسرت روزهای شیرین در من! بی‌مهری انسان معاصر در توست تنهایی انسان نخستین در من
_MahdiGhafuri_
در عرش، صدای «اِرجِعی... » پیچیده‌ست یا ایتها النّفس! بیا برگردیم
z.agh213
یک نیمه‌‌ی من شعور افلاطون است یک نیمه‌‌ی دیگرم دل مجنون است من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر این رنگ حنا نیست به پایم، خون است
serendipity
گفتی به چه دلخوشی؟ سؤالت خوب است گفتی که غریب... احتمالت خوب است از شهر، دلم گرفته... برخواهم گشت ای تنهایی! سلام! حالت خوب است؟
melodious_78
پاییز، اگر چه سیلی‌اش سنگین است تا عشق تو هست، زندگی شیرین است بر خاک، بهار خویش را می‌جویند افتادن برگ‌ها دلیلش این است
S
ای در پر و بال ما پر و بال خودت! ما را نکشان چنین به دنبال خودت کالای شکسته را خریداری نیست این دل که خودت شکسته‌ای، مال خودت
Hamid.S
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجِعی... » پیچیده‌ست یا ایتها النّفس! بیا برگردیم
Mohammad
آشفته‌ام آنچنان که گیسو در باد در حیرتم از خودم که عمری بر باد... دور از تو شبیه برگِ پاییزم که هرقدر مقاومت کنم، آخر باد...
میـمْ.سَتّـ'ارے
دلبسته به سکّه‌های قلّک بودیم دنبال بهانه‌های کوچک بودیم رؤیای بزرگ‌ترشدن خوب نبود ای کاش تمام عمر کودک بودیم
whale

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان