بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پادشهر | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب پادشهر اثر میلاد عرفان پور

بریده‌هایی از کتاب پادشهر

امتیاز:
۴.۴از ۳۹ رأی
۴٫۴
(۳۹)
رود است علی، پاک و زلال است و روان کوه است علی که استوار است و گران من رود ندیده‌ام چنین پابرجا من کوه ندیده‌ام چنین در جریان
افرا
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
😍Mobina😍
ای دل‌نگران که چشمهایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این‌همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر!
😍Mobina😍
عمری که گذشت، با تو بودیم ای خواب! آن شب که برادرت بیاید چه کنیم؟
بیسیمچی
ای آن که به دنبال خودت دربه‌دری بیشَت دادند و در پی بیشتری برگرد و بگرد کودکی‌هایت را چیزی‌ست که گم کرده‌ای و بی‌خبری
امیری حسین
تا از تو نگویم، دهنم را بستند ناگاه دهان زخمهایم وا شد
اِیْ اِچْ|
آنجا که هر آرزو میسر باشد، ما را به سر آرزوی دیگر باشد دنبال درِ سوخته‌ای می‌گردیم شاید که درِ بهشت، آن در باشد
S
پاییز، اگر چه سیلی‌اش سنگین است تا عشق تو هست، زندگی شیرین است بر خاک، بهار خویش را می‌جویند افتادن برگ‌ها دلیلش این است
امیری حسین
خود را که به خلوتی رساند خورشید از داغ، دلش را بتکاند خورشید گفتیم غروب کرده، اما انگار رفته‌ست نماز شب بخواند خورشید
S
شلاق زدند... خنده‌ام زیبا شد راز گل سرخ در تنم افشا شد تا از تو نگویم، دهنم را بستند ناگاه دهان زخمهایم وا شد
S

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان