مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
به گرد عالم از فرهادِ رنجور
حدیث کوهکندن گشت مشهور
shariaty
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
shariaty
مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سدّ خار و خاره بندیم
shariaty
فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن
میپرست ایجادم، نشأه ازل دارم
همچو دانه انگور، شیشه در بغل دارم
shariaty
مستفعلن فع مستفعلن فع
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم، الحکم للّه
shariaty
مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
بنویس، بنویس، بنویس، اسطوره پایداری
تاریخ، ای فصل روشن! زین روزگاران تاری
shariaty
فعولن فعولن فعولن فعولن
شب پیش گم کرده بودم سرم را
و گم کردم امروز بال و پرم را
shariaty
مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
زهی چمنساز صبح فطرت تبسّم لعل مهرجویت
ز بوی گل تا نوای بلبل فدای تمهید گفتوگویت
shariaty
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگِ رهایت
shariaty
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
ای ساربان! آهسته رو کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
shariaty