بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازگشت | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بازگشت

بریده‌هایی از کتاب بازگشت

امتیاز:
۴.۶از ۴۲۸ رأی
۴٫۶
(۴۲۸)
تنها خدا به قلب انسان واقف است و تنها خداست که می‌تواند آن را مورد ارزیابی و قضاوت قرار دهد. به من نشان داده شد که حتی کارهای پیش پا افتاده‌ای که از روی محبت انجام می‌دهیم مهم و باارزش هستند و باعث رشد ما خواهند شد. یک لبخند ساده یا کلامی امید بخش یا یک از خود گذشتگی کوچک.
هدی✌
کلمهٔ «کامل» نمی‌تواند حق مطلب را در مورد عمق تجربهٔ مرور زندگی‌ام ادا کند. آگاهی‌ای که در مورد خودم کسب می‌کردم را نمی‌توان در تمام کتاب‌های دنیا گنجاند.
هدی✌
«با زندگی خود چه کردی؟» چقدر در زندگی‌ات به دیگران محبت کردی؟ آیا دیگران را خالصانه دوست داشتی، آن‌گونه که من اکنون تو را دوست دارم؟
هدی✌
وقتی مرور زندگیم به پایان رسید شرمنده بودم. زیرا هیچ محبتی در دنیا به افراد نیازمند نداشتم. زندگیم فقط برای خودم بوده و برای همنوعانم ذره‌ای ارزش قائل نبودم.
هدی✌
در تجربهٔ نزدیک به مرگ، وقتی کسی را آزرده‌ایم دردناک‌ترین قسمت مرور زندگی است.
هدی✌
به عنوان مثال دیدم که در مدرسه، یکی از هم کلاسی‌هایم مشکل جسمی داشت. من او را مسخره می‌کردم و سر به سرش می‌گذاشتم. آن وقت‌ها فکر می‌کردم بامزه هستم، ولی اینجا من از درون بدن او باید درد مسخره شدن و تحقیر او را حس می‌کردم! خیلی سخت بود.
هدی✌
از کسانی که با شفاعت اهل‌بیت: به این دنیا بازگشت، سردار بزرگ سپاه اسلام حاج احمد کاظمی بود.
هدی✌
شیخ حسنعلی نخودکی (ره) می‌گفت: من به هر جا رسیدم از سه چیز بود: توجه به نماز اول وقت، احترام به سادات و لقمه حلال.
هدی✌
امام صادق (ع) در مورد تأثیر لقمه حرام بر نسل انسان می‌فرماید: ««کَسبُ الحَرام یبَینُ فِی الذُّرِّیة؛ درآمد حرام در نسل آشکار می‌شود.»
هدی✌
نقل است که اگر با ایمان و اهل عمل به قرآن باشی، آن وقت پس از مرگ، اگر یک نفر هم با اخلاص برای تو قرآن بخواند، مشکل تو را حل می‌کند
هدی✌
عده‌ای را دیدم که زبانشان تا روی زمین کشیده می‌شد! بوی تعفن شدیدی از زبان آن‌ها خارج می‌شد که قابل تحمل نبود. کسی آن‌ها را تحویل نمی‌گرفت. در حسرت و تنهایی خودشان گرفتار بودند. در کمتر از لحظه‌ای علت این گرفتاری آن‌ها را فهمیدم. آن‌ها کسانی بودند که در دنیا اهل غیبت بودند. کسانی که به راحتی به وسیله زبانشان هرچه می‌خواستند می‌گفتند و دیگران را اذیت می‌کردند. کسانی که مردم از زبان آن‌ها آسایش نداشتند و حالا اینطور گرفتار شده‌اند!
هدی✌
هیچگاه وقتش را پای تلویزیون تلف نکرد.
هدی✌
اگر کسی خواست در حضور تو غیبت کند بگو قاضی خداوند است.
هدی✌
یکی از زیباترین صحنه‌ها، زمانی است که حضرت عباس (ع) به استقبال شهدا می‌رود و آن‌ها را در آغوش می‌گیرد.
هدی✌
محمد گفت: شما نمی‌دانید در جبهه چه خبر است، وقتی می‌خواستیم روی تشک بخوابیم با خودمان فکر کردیم که الان همسنگران ما در چه وضعیتی هستند و به همین خاطر نتوانستیم روی این تشک‌های راحت بخوابیم.
هدی✌
حمید هم یک سال بعد رفت تا برای جبهه ثبت نام کند، چون قدش کوتاه بود او را قبول نکردند، خانه آمد و چوبی را برید و داخل پوتین‌هایش گذاشت تا قدش بلندتر شود! دوباره رفت و این بار اعزام شد.
هدی✌
او یکی از بستگان خوب و مؤمن خودش را می‌بیند که مانند زندانی‌ها پشت این میله‌ها قرار دارد. به سراغش می‌رود و باتعجب می‌پرسد: ما بسیاری از مسائل دینی را از تو آموختیم، چرا شما اینجا قرار دارید؟! او هم می‌گوید: من گرفتار حق‌الناس هستم. البته پولی به کسی بدهکار نیستم. من خیلی در مسائل مالی دقت می‌کردم. اما یکبار در جمع دوستان که نشسته بودیم، آبروی انسان محترمی را بردم و شخصیت او را در جمع ضایع کردم. بعد به این جوان می‌گوید: شما از این سفر برمی‌گردی. خواهش می‌کنم برو و از فلانی برای من حلالیت بطلب تا من نیز آزاد شوم.
هدی✌
کاظم گفت: «آقای ...! نمازشب آدم رو با ادب و با اخلاق می‌کنه و اخلاقِ حَسَنه بهش می‌ده. آن‌وقت خدا می‌شه استاد اخلاقش. وقتی هم خدا بشه معلم اخلاق انسان، همه چیزش رو درست می‌کنه و کارش رِله می‌شه.» بعد تعبیر جالبی به کار بُرد؛ گفت: «به‌خدا، نمازشب زمین و آسمان رو به هم می‌دوزه!»
هدی✌
خود را برای ورود به عالم قیامت و بهشت آماده نمایند، زیرا ممکن نیست کسی که سر سوزنی در وجودش اخلاق رذیله باشد، به بهشت وارد گردد
احسان
صحنه‌هایی از زندگی‌ام را داشتم که از دیدن آن‌ها بیم داشتم. ولی بسیاری از آن‌ها هیچ‌وقت در جلوی من ظاهر نشدند و من فهمیدم که به این علت است که من در دنیا اشتباه بودن آن‌ها را فهمیده و به تعبیری دیگر آن‌ها را انجام ندادم و از آن کارها توبه کرد
کاربر ۱۵۱۰۲۵۳

حجم

۳۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۳۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان