بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شنود | صفحه ۴۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شنود

بریده‌هایی از کتاب شنود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۴۴۲ رأی
۴٫۵
(۱۴۴۲)
شاید مهم‌ترین بصیرتی که از مرور زندگی برای ما حاصل می‌شود دیدی کاملاً متفاوت به دنیاست. بیشتر ما می‌گوییم: باید با دیگران همان گونه رفتار کنیم که می‌خواهیم آن‌ها با ما رفتار کنند... ولی واقعیت این است که آن‌طور که ما با دیگران رفتار می‌کنیم، در حقیقت با خود رفتار می‌کنیم.»
پ. و.
خیلی از حرف‌ها را نمی‌شود بیان کرد. من در این تجربیات نزدیک به مرگ،‌ خیلی از کسانی که الان برای خودشان برو بیایی دارند، کسی را تحویل نمی‌گیرند، تیم حفاظت دارند و... را دیدم که وضعیت آن‌ها قابل توصیف نیست. حیف و میل بیت‌المال و بی‌توجهی به حق‌الناس، بلایی بر سر آن‌ها آورد که امیدوارم نصیب هیچ‌کس نشود. این را بدانید؛ در کشوری که داعیه‌دار و منتظر ظهور امام زمان (عج) است، اگر کسی خیانت نماید، عذاب سختی خواهد داشت، چرا که اعتقادات مردم را سُست خواهد کرد.
پ. و.
خودم بودم که اعمالم را قضاوت می‌کردم. خودم مشاهده کردم که چیزی برایم باقی نمانده!
پ. و.
از آن بالا به بدن خودم که روی تخت خوابیده بود نگاه کردم. چندین سرم به من وصل بود و دستگاهی بالای سرم روشن بود. دردی حس نمی‌کردم. نزدیک ظهر شده بود اما برادرم، هنوز در کنار من روی صندلی خواب بود. بنده خدا دیشب تا صبح بالای سرم بیدار بود. اما من، آرام و سبکبار بودم. هرچه اراده می‌کردم می‌توانستم انجام دهم. هرجا می‌خواستم می‌رفتم. کافی بود فقط اراده کنم! مثل اینکه به حال خودم رها شده باشم و به من اجازه داده باشند که پرواز در آن وضعیت را تجربه کنم.
پ. و.
هیچ تکلمی صورت نمی‌گرفت. آنچه در دل من بود و می‌خواستم به زبان بیاورم، ملک الموت متوجه می‌شد و آنچه ایشان می‌خواست بگوید، من می‌فهمیدم. یک ارتباط روحی داشتیم.
پ. و.
می‌خواستم بگویم که این شغل را که با هزاران خطر و گرفتاری همراه است برای خدا انتخاب کردم، اما نشانم دادند که من به دنبال یک شغل ثابت و آبرومند بودم و سر از اینجا درآوردم. یعنی خیلی نیت الهی در آن نمایان نبود.
پ. و.
به خودم اعتماد داشتم و مطمئن بودم به بهشت خواهم رفت! بدنی شبیه من روی تخت بیمارستان بود و خودم در مقابل پیرمرد! چه عشق و محبتی بین ما بود. اصلاً با آنچه اهل دنیا از عشق تعریف می‌کنند تفاوت داشت. نمی‌خواستم چشم از آن پیرمرد نورانی بردارم. لبخند زیبایش، محاسن سفید و بلندش و پیراهن سفیدش که مانند نور می‌درخشید را فراموش نمی‌کنم. او مانند پدری مهربان، که دلسوزانه به پسرش نگاه می‌کند، به من خیره بود. برای همین ماندم چه جوابی بدهم. راضی بودم که با او بروم. این پیر مهربان، به یقین خیر مرا می‌خواست.
پ. و.
سینه‌ام سنگین بود. توجه من از آن نقطه نورانی به پایین پایم در همان اتاق کوچک جلب شد. یکباره دیدم پیرمردی بسیار نورانی و مهربان که نمی‌توانم زیبایی چهره و محبتش را وصف کنم، با فاصله کمی روی سینه‌ام نشسته! با مهربانی به من لبخند زد و گفت: می‌خواهی با من بیایی؟ آمده‌ام جان تو را بگیرم، آماده هستی؟
پ. و.
صدای مادربزرگ مرحوم خودم را کامل شناختم که از شخص نامعلومی می‌پرسید: هنوز وقتش نشده که فلانی بیاد؟ دیگری می‌گفت: الان می‌یاد پیش ما و... بعد صدای هم‌همه‌ای آمد که گویی تعداد زیادی در آن‌سوی نور منتظر من هستند! من صدای گفتگوی اموات فامیل را شنیدم. پدر بزرگ، مادر بزرگ و...
پ. و.
بدیهی است طلب کردن آنچه وجود ندارد، مایه رنج و عذاب است. دنیا جای تکلیف و امتحان می‌باشد؛ و جز تکلیف و امتحان در آن چیزی نیست. هر انسانی که در آن وارد شود برای امتحان می‌باشد و هر منظور دیگری نیز در میان باشد همگی در زیر چتر امتحان قرار می‌گیرد. حضرت علی (ع) فرمودند: «بلا و گرفتاری برای ستمگر ادب، برای مؤمن امتحان، برای پیامبران درجه، و برای اولیاء کرامت می‌باشد.» (بحار الأنوار ج ۶۴ ص ۲۳۵)
کاربر ۳۰۷۴۰۵۴
در کتاب وسائل الشیعه ج ۱۱ ص ۲۴۰ از امام رضا (ع) آمده: هرگاه بندگان، گناه جدیدی را رایج کنند که تا آن زمان نبوده، خداوند بلای جدیدی که تا پیش از آن نبوده برایشان می‌فرستد. مثلاً شیوع بیماری ایدز تقریباً مصادف با زمانی شد که کشورهای غربی همجنس‌گرایی را قانونی کردند! من چیزهای زیادی در این سفر دیدم که تأیید این حدیث بود. بیماری‌هایی را دیدم که دامن‌گیر بشر شده بود و علت های مختلفی داشت. مثلاً دیدم که مردم به جای همسر و فرزند،‌ حیوانات را به خانه می‌بردند و به همین دلیل گرفتار شدند...امیدواریم خداوند به ما توفیق بندگی و اطاعت از دستوراتش را عطا کند، تا گرفتار بلاها و بیماری‌ها نشویم.
کاربر ۳۰۷۴۰۵۴
براساس نظریات بسیاری از تجربه‌گران نزدیک به مرگ، ما به اراده و اختیار خود تصمیم می‌گیریم که برای رشد و تعالی معنوی بیشتر متولد شویم و به دنیای زمینی بیاییم. یکی از تجربه‌گران و نویسندگان معروف درمورد تجربهٔ نزدیک به مرگ خودش می‌نویسد: «به من گفتند که ما زمینی‌ها، همه بدون استثناء، بنابه میل و اراده و اشتیاق شخصی بوده که روی کرهٔ زمین آمده‌ایم، و اینکه به‌راستی، این خود ما بودیم که بسیاری از نقاط ضعف، شرایط و اوضاع دشوار زندگی‌مان را برگزیده‌ایم تا به کمک آن‌ها، امکان رشد و تکامل معنوی پیدا کنیم.
Avva
چقدر برای این سفر آماده ایم؟!
Avva
قرآن کریم می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کبَدٍ. همانا انسان را در سختی‌ها آفریدیم.» واقعیت این است که دنیا محل سختی‌ها و بلاهاست. (البته این بلاها، دارای هدف و معنا هستند، اگر بی‌هدف بودند، آزار دهنده می‌شدند) ما انتظارمان از زندگی، راحتی و آسایش است و چون به آن نمی‌رسیم، ناراحت می‌شویم. اساساً راحتی برای دنیا آفریده نشده و بدیهی است طلب کردن آنچه وجود ندارد، مایه رنج و عذاب است. دنیا جای تکلیف و امتحان می‌باشد؛ و جز تکلیف و امتحان در آن چیزی نیست. هر انسانی که در آن وارد شود برای امتحان می‌باشد
ارمین عبدلی
ما از زمان حضور در تهران، در منزل‌مان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه‌ها، باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه، عاشق امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار می‌شد، پشت دیوار خانه ما قرار می‌گرفتند و در مصائب آقا اباعبدالله (ع) اشک می‌ریختند.
عباس
شنیدم حضرت آیت الله بهجت به یکی از دوستان خاص خود گفته بود: من، ازل تا ابد برخی افراد را با یک نگاه متوجه می‌شوم!
عباس
یکی از مطالب عجیبی که در آن روزها و در خروج روح از بدن شاهد بودم، درک باطن تمامی افرادی بود که آن‌ها را مشاهده می‌کردم! آن هم نه فقط باطن معمولی انسان. من حتی افکار، عقاید،‌ اجداد و نسب، حتی سرنوشت او را می‌فهمیدم!
عباس
اساساً راحتی برای دنیا آفریده نشده و بدیهی است طلب کردن آنچه وجود ندارد، مایه رنج و عذاب است.
zahra.abedi
«به من گفتند که ما زمینی‌ها، همه بدون استثناء، بنابه میل و اراده و اشتیاق شخصی بوده که روی کرهٔ زمین آمده‌ایم، و اینکه به‌راستی، این خود ما بودیم که بسیاری از نقاط ضعف، شرایط و اوضاع دشوار زندگی‌مان را برگزیده‌ایم تا به کمک آن‌ها، امکان رشد و تکامل معنوی پیدا کنیم. ما قبل از آمدن بر روی زمین می‌دانستیم که لازم است مورد آزمایش‌های دشوار و گوناگون قرار بگیریم تا بفهمیم که چگونه خواهیم توانست مأموریت‌مان را انجام دهیم.»
zahra.abedi
. کل زمین را مانند یک آسمان پر ستاره می‌دیدم. اما اگر تمام زمین مثل ستاره بود، یک نقطه و یک شهر مانند ماه می‌درخشید! شاید بگویم مانند خورشید بود. چون نور خیره کننده‌ای داشت. سریع به آن نقطه رفتم. در تصور اولیه خودم فکر کردم اینجا مکه باشد. اما وقتی به سمت آن نقطه رفتم، حس و حالم به‌کلی عوض شد. من دو گنبد طلایی را دیدم! کربلا منبع عظیم نور و پاکی بود که تمام نورها در تمام نقاط عالم به آن متصل بود. کربلا عامل نورانیت تمام زمین بود. تمام نقاط نورانی در شبکه‌ای عظیم به مرکزیت کربلای معلی با خطوطی نورانی به هم متصل بود و از آن طرف، تمام خانه‌های فاضلابی و نجس، مانند نقاط سیاه با یکدیگر در ارتباط بودند.
رعنا

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۱۰۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
۶,۰۰۰
۵۰%
تومان